جدول جو
جدول جو

معنی اصیل - جستجوی لغت در جدول جو

اصیل
دارای نژاد خوب، نژاده، نجیب مثلاً آدم اصیل، به دور از تحریف یا تغییر، اصلی، واقعی مثلاً فرهنگ اصیل اسلامی
تصویری از اصیل
تصویر اصیل
فرهنگ فارسی عمید
اصیل
(اَ)
برادرزادۀ اتابک شیرگیر بود که در روزگار سلطان محمد با فدائیان الموت نبرد میکرد. خواجه رشیدالدین آرد: و در دهم ربیع الاول سنۀ عشرین و خمسمائه (520 هجری قمری) میمون دژ بفرمود ساختن و زجرود و دهخدا و عبدالملک فشندی به کوتوالی آنجا نصب کرد و اصیل برادرزادۀ شیرگیر لشکری به دیلمان آورد، ومنهزم بازگشت و اموال و چهارپای او غنیمت گرفتند. (از جامع التواریخ چ بنگاه ترجمه و نشر کتاب ص 138)
لغت نامه دهخدا
اصیل
(اَ)
شهریست در اندلس. (منتهی الارب) (آنندراج). سعد بن خیر گوید شاید از اعمال طلیطله باشد. (از معجم البلدان) (مراصد). رجوع به اصیله شود
لغت نامه دهخدا
اصیل
(اَ)
صاحب اصل بمعنی صاحب نسب، ای کسی که آبا و اجداد او شریف و نجیب باشند. (غیاث). آنکه دارای اصل است. (از اقرب الموارد) (آنندراج). خداوند اصل و حسب و نسب و بزرگ. (مقدمۀ لغت میرسیدشریف جرجانی ص 3). صاحب اصل. صاحب نسب. (منتهی الارب). گهری. گوهری. بانژاد. باپروز. عریق. گرامی نژاد. نژاده. بااصل. اصلمند. نیک نژاد. (تفلیسی). رمیز. (منتهی الارب). نجیب. کسی که دارای نسب بزرگ باشد. چیزی یا کسی بااصل و بزرگ. (مؤیدالفضلا). بیخ آور. خداوند نسبت نیکو. پاک گهر. نژاده. باگهر: اگر نه آن بودی که مردی بزرگ زاده و اصیل بود و از راه دور آمده بود بفرمودمی تا همان زمان او را هلاک کردند. (تاریخ بخارا) :
همیشه قاعده ملک کردگار جلیل
ممهد است بشمشیر شهریاراصیل.
عبدالواسع جبلی.
لغت نامه دهخدا
اصیل
(اِ)
شهری به اندلس و گاه از اعمال طلیطله محسوب شده. (معجم البلدان).
لغت نامه دهخدا
اصیل
صاحب اصل، صاحب نصب، با اصل، با نژاد، محکم واستوار
تصویری از اصیل
تصویر اصیل
فرهنگ لغت هوشیار
اصیل
پاک نژاد، نجیب، شبانگاه، مفرد آصال
تصویری از اصیل
تصویر اصیل
فرهنگ فارسی معین
اصیل
نژاده، ریشه دار، گوهری، تبارمند
تصویری از اصیل
تصویر اصیل
فرهنگ واژه فارسی سره
اصیل
پاک نژاد، شرافتمند، شریف، نجیب، نژاده، مستند، اصلی
فرهنگ واژه مترادف متضاد
اصیل
إبداعيٌّ
تصویری از اصیل
تصویر اصیل
دیکشنری فارسی به عربی
اصیل
Authentically, Genuine
تصویری از اصیل
تصویر اصیل
دیکشنری فارسی به انگلیسی
اصیل
authentiquement, authentique
تصویری از اصیل
تصویر اصیل
دیکشنری فارسی به فرانسوی
اصیل
auténticamente, genuino
تصویری از اصیل
تصویر اصیل
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
اصیل
подлинно , подлинный
تصویری از اصیل
تصویر اصیل
دیکشنری فارسی به روسی
اصیل
authentisch, echt
تصویری از اصیل
تصویر اصیل
دیکشنری فارسی به آلمانی
اصیل
автентично , справжній
تصویری از اصیل
تصویر اصیل
دیکشنری فارسی به اوکراینی
اصیل
autentycznie, prawdziwy
تصویری از اصیل
تصویر اصیل
دیکشنری فارسی به لهستانی
اصیل
真实地 , 真实的
تصویری از اصیل
تصویر اصیل
دیکشنری فارسی به چینی
اصیل
autenticamente, genuíno
تصویری از اصیل
تصویر اصیل
دیکشنری فارسی به پرتغالی
اصیل
প্রকৃতভাবে , আসল
تصویری از اصیل
تصویر اصیل
دیکشنری فارسی به بنگالی
اصیل
حقیقی طور پر , اصلی
تصویری از اصیل
تصویر اصیل
دیکشنری فارسی به اردو
اصیل
kwa uhalisia, halisi
تصویری از اصیل
تصویر اصیل
دیکشنری فارسی به سواحیلی
اصیل
özgün bir şekilde, gerçek
تصویری از اصیل
تصویر اصیل
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
اصیل
진정으로 , 진짜의
تصویری از اصیل
تصویر اصیل
دیکشنری فارسی به کره ای
اصیل
本物に , 本物の
تصویری از اصیل
تصویر اصیل
دیکشنری فارسی به ژاپنی
اصیل
בצורה אותנטית , אמיתי
تصویری از اصیل
تصویر اصیل
دیکشنری فارسی به عبری
اصیل
autenticamente, genuino
تصویری از اصیل
تصویر اصیل
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
اصیل
secara otentik, asli
تصویری از اصیل
تصویر اصیل
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
اصیل
อย่างแท้จริง , แท้จริง
تصویری از اصیل
تصویر اصیل
دیکشنری فارسی به تایلندی
اصیل
authentiek, echt
تصویری از اصیل
تصویر اصیل
دیکشنری فارسی به هلندی
اصیل
प्रामाणिक रूप से , वास्तविक
تصویری از اصیل
تصویر اصیل
دیکشنری فارسی به هندی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اَ لَ)
هلاک و موت. (منتهی الارب) (آنندراج). هلاک و مرگ، چون اصیل. اوس بن حجر گوید:
خافوا الاصیله و اعتلت ملوکهم
و حملوا من اذی عزم باثقال.
(از تاج العروس).
لغت نامه دهخدا
(اَ)
حسام الدین اصیلی. از عالمان معاصر خواجه بهاءالدین نقشبندی در بخارا بود. صاحب انیس الطالبین آرد: در وقت ایشان (خواجه بهاءالدین) مقدم علماء بخارا مولانا حسام الدین اصیلی و مولانا حمیدالدین شاشی بودند. (انیس الطالبین نسخۀ خطی کتاب خانه مؤلف ص 187)
لغت نامه دهخدا
(اَ)
منسوب به اصیله یا اصیلا، شهری در مغرب اقصی در ساحل اقیانوس اطلس بفاصله چهل وچهار کیلومتر از جنوب غربی طنجه. (از ریحانه الادب).
لغت نامه دهخدا
تصویری از اصیله
تصویر اصیله
نژاده: زن
فرهنگ لغت هوشیار