- اصلاح
- بازسازی
معنی اصلاح - جستجوی لغت در جدول جو
- اصلاح
- ویرایش، سامان دادن، آراستن، پیراستن موی، سازش دادن به کردن نیک کردن بسامان کردن سازش دادن، آرایش دادن صورت و موی سر، جمع اصلاحات. راست کردن عصا و چوب را بر آتش، بصلاح آوردن، سازش کردن، آراستن، درست کردن
- اصلاح
- برطرف کردن عیب و ایراد چیزی، درست کردن مثلاً اصلاح خط فارسی،
تراشیدن یا کوتاه کردن موی سر و صورت، برطرف کردن ایرادات نوشته، ویرایش کردن مثلاً این مقاله به اصلاح بیشتری نیاز دارد،
از بین بردن اخلاق یا عادات بد کسی از طریق آموزش
اصلاح دادن: صلح دادن، آشتی دادن، صلح و آشتی برقرار کردن
اصلاح کردن: به سامان آوردن، سر و سامان دادن، درست کردن، تراشیدن یا کم کردن موی سر و صورت، نیکو کردن، صحیح کردن عبارت، درست کردن نوشته ای، مرمت کردن، تعمیر کردن، رفع اختلاف کردن، سازش دادن میان دیگران، آشتی کردن با هم
- اصلاح ((اِ))
- سر و سامان دادن، تصحیح کردن، کوتاه و مرتب کردن موی سر و صورت
- اصلاح
- Remediation
- اصلاح
- исправление
- اصلاح
- Abhilfe
- اصلاح
- виправлення
- اصلاح
- naprawa
- اصلاح
- remediação
- اصلاح
- rimedio
- اصلاح
- remediación
- اصلاح
- remédiation
- اصلاح
- remediëring
- اصلاح
- การแก้ไข
- اصلاح
- remediasi
- اصلاح
- معلمٌ
- اصلاح
- सुधार
- اصلاح
- תִקוּן
- اصلاح
- iyileştirme
- اصلاح
- uharibifu
- اصلاح
- প্রতিকার
- اصلاح
- اصلاح
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
Corrective
коррективный
korrektiv
корективний
korektywny
corretivo
correttivo
correctivo