- اصطرلاب
- یونانی سلاب همی باز جستندر از سپهر به سلاب تا برکه گردد به مهر (شاهنامه) یونانی تازی شده استرلاب سترلاب سلاب ابزاری است که برای اندازه گیری موقع و ارتفاع ستارگان و دیگر امور فلکی بکار میرفت. وسیله ای است که با آن ارتفاع خورشیدو ستارگان را سنجند
معنی اصطرلاب - جستجوی لغت در جدول جو
- اصطرلاب
- اسطرلاب، وسیله ای به شکل چند صفحۀ مدرج برای اندازه گیری ارتفاع ستارگان و مشخص کردن مکان آن ها، استرلاب، صلاب، صرلاب، سترلاب، سطرلاب، سرلاب
- اصطرلاب ((اَ یا اُ طُ))
- ستاره سنج، ابزاری است که برای اندازه گیری محل و ارتفاع ستارگان و دیگر اندازه گیری های نجومی بکار می رود، سطرلاب، صرلاب، اسطرلاب
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
یونانی تازی شده استرلاب سترلاب سلاب ابزاری است که برای اندازه گیری موقع و ارتفاع ستارگان و دیگر امور فلکی بکار میرفت
وسیله ای به شکل چند صفحۀ مدرج برای اندازه گیری ارتفاع ستارگان و مشخص کردن مکان آن ها، اصطرلاب، صرلاب، صلاب، سطرلاب، استرلاب، سرلاب، سترلاب
اسطرلاب مسطح: در علم نجوم اسطرلابی دارای صفحۀ مدور فلزی که بر آن حروف و خطوط و دوائر و درجه ها و نام های بروج نقش بوده
اسطرلاب تام: در علم نجوم اسطرلابی که همه چیز آن کامل باشد
اسطرلاب تمام: در علم نجوم اسطرلابی که همه چیز آن کامل باشد، اسطرلاب تام
اسطرلاب نیمه: در علم نجوم اسطرلابی که از اسطرلاب تام کوچک تر بوده و در آن بعضی عددها و درجه ها را حذف می کردند
اسطرلاب نصفی: اسطرلاب نیمه، در علم نجوم اسطرلابی که از اسطرلاب تام کوچک تر بوده و در آن بعضی عددها و درجه ها را حذف می کردند
اسطرلاب ثلثی: در علم نجوم اسطرلابی که از اسطرلاب نیمه کوچک تر بوده و در آن بعضی عددها و درجه ها را حذف می کردند
اسطرلاب چهارم: قرآن، زیرا چهارمین کتاب آسمانی بعد از زبور، تورات و انجیل است، کنایه از آفتاب
اسطرلاب مسطح: در علم نجوم اسطرلابی دارای صفحۀ مدور فلزی که بر آن حروف و خطوط و دوائر و درجه ها و نام های بروج نقش بوده
اسطرلاب تام: در علم نجوم اسطرلابی که همه چیز آن کامل باشد
اسطرلاب تمام: در علم نجوم اسطرلابی که همه چیز آن کامل باشد، اسطرلاب تام
اسطرلاب نیمه: در علم نجوم اسطرلابی که از اسطرلاب تام کوچک تر بوده و در آن بعضی عددها و درجه ها را حذف می کردند
اسطرلاب نصفی: اسطرلاب نیمه، در علم نجوم اسطرلابی که از اسطرلاب تام کوچک تر بوده و در آن بعضی عددها و درجه ها را حذف می کردند
اسطرلاب ثلثی: در علم نجوم اسطرلابی که از اسطرلاب نیمه کوچک تر بوده و در آن بعضی عددها و درجه ها را حذف می کردند
اسطرلاب چهارم: قرآن، زیرا چهارمین کتاب آسمانی بعد از زبور، تورات و انجیل است، کنایه از آفتاب
((اُ طُ))
فرهنگ فارسی معین
ستاره سنج، ابزاری است که برای اندازه گیری محل و ارتفاع ستارگان و دیگر اندازه گیری های نجومی بکار می رود، سطرلاب، صرلاب، اصطرلاب
بنگرید به اسطرلاب
یونانی سلاب همی باز جستندر از سپهر به سلاب تا برکه گردد به مهر (شاهنامه) ابزاری است که برای اندازه گیری موقع و ارتفاع ستارگان و دیگر امور فلکی بکار میرفت. اصطرلاب، اسطرلاب، آلتی استکه منجمان با آن ارتفاع ستارگان راحساب میکنند
جمع اصطبل جایگاههای ستوران
((اُ تُ))
فرهنگ فارسی معین
ستاره سنج، ابزاری است که برای اندازه گیری محل و ارتفاع ستارگان و دیگر اندازه گیری های نجومی بکار می رود، اسطرلاب
اسطرلاب، وسیله ای به شکل چند صفحۀ مدرج برای اندازه گیری ارتفاع ستارگان و مشخص کردن مکان آن ها، سترلاب، صلاب، صرلاب، سطرلاب، سرلاب، اصطرلاب
با هم کوفتن، در هم آمیختن از بیخ کندن، برکندن در زبانزد سوفیانه نمایانی خدا در دل و بیرون رفتن مهر چیزهای دیگر از دل دل کندن از بیخ بر کندن چیزی را از بن بر کندن استیصال، تجلیات حق که بر قلب بنده فرود آید و او را مقهور خود کند. از بیخ وبن کندن
فریادکشیدن
زبانزد (در تازی آشتی کردن و یگانه شدن است) هشته بهم ساختن سازش کردن صلح کردن، سازش صلح، اتفاق کردن جمعی مخصوص برای وضع کلمه ای، لغتی که جمعی برای خود وضع کنند و بکار برند، جمع اصطلاحات. با هم صلح کردن، تصالح وآشتی کردن، با یکدیگر صلح کردن
بانگ برداشتن اجتماع دو یا چند صدا که با هم نواخته شوند
نگهبانی، گفت و شنود، همیاری همدوستی یار و مصاحب یکدیگر شدن
ریخته شدن
دلواپسی، پریشانی، آسیمه سری، سرآسیمگی
واژاک، زبانزد
بی تهبی، جنبیدن ولرزیدن، طپیدن، آشفتگی
کاهیده اسطرلاب سلاب سطرونیون یونانی تازی گشته آذربوی چوبک اشنان (گویش شیرازی) مخفف اسطرلاب، و ان آلتی است از برنج که بدان ارتفاع آفتاب گیرند
کوک کردن و متناسب کردن سیم های ساز
غلبۀ حق بر بنده که او را مجذوب و مقهور خود سازد
جنبیدن، لرزیدن، تپیدن، پریشان حال شدن، آشفتگی، بی تابی، بی آرامی، یکدیگر را با چیزی زدن، به هم واکوفتن، در علم روانشناسی پریشانی ذهن بر اثر ترسی مبهم
((اِ طِ))
فرهنگ فارسی معین
سازش کردن، صلح کردن، واژه ای که به علت کثرت استعمال عمومی، معنایی غیر از معنای اصلی خود را شامل می شود، لغتی که جمعی برای خود وضع کنند و به کار برند، مفرد اصطلاحات
((سُ طُ))
فرهنگ فارسی معین
ستاره سنج، ابزاری است که برای اندازه گیری محل و ارتفاع ستارگان و دیگر اندازه گیری های نجومی بکار می رود، صرلاب، اسطرلاب، اصطرلاب
کلمه ای که در گروهی یا در علم و فن و رشته ای معنی خاص غیر از معنی اصلی دارد
اسطرلاب، وسیله ای به شکل چند صفحۀ مدرج برای اندازه گیری ارتفاع ستارگان و مشخص کردن مکان آن ها، صلاب، صرلاب، اصطرلاب، سرلاب، سترلاب، استرلاب
Agitation, Anxiety, Anxiousness, Nervousness, Trepidation
волнение , тревога , нервозность , трепет
Aufregung, Angst, Nervosität, Beklommenheit
хвилювання , тривога , нервозність , трепет