جدول جو
جدول جو

معنی اصتمه - جستجوی لغت در جدول جو

اصتمه(اُ تُمْ مَ)
معظم چیزی. (منتهی الارب). معظم چیزی و مجتمع آن و بقولی وسط آن، مانند اصطمه. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اِ مِ تَ)
رجوع به اصمت شود، نام کتابی است تألیف ابن کلبی نسابه که احمد زکی پاشا آنرا طبع کرده و نام های اصنام و بیوت بزرگی را که در نزد عرب متداول بوده و ابن کلبی از آوردن آنها غفلت کرده است در آن گرد آورده و تألیف را تکمیل کرده است. (از اعلام المنجد)
لغت نامه دهخدا
(اُ طُمْ مَ)
اسطمه. معظم هر چیزی. (منتهی الارب) (آنندراج) (تاج العروس) ، دشوار یافتن چیزی را. لازم است و متعدی. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (قطر المحیط) (ناظم الاطباء). دشخوار یافتن. (لغت خطی). سخت یافتن. (تاج المصادر بیهقی) ، اصعاب جمل، گذاشتن شتر را و سوار نشدن بر آن چندان که سرکش گردد. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (قطر المحیط) (ناظم الاطباء). شتران را جهت ایغری گذاشتن. (لغت خطی) ، صعب کردن. (زوزنی). دشخوار کردن. (لغت خطی) ، اصعاب مرد، دابۀ وی صعب بودن. (از اقرب الموارد) (قطر المحیط). صاحب شتران سرکش شدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اَ صِمْ مَ)
جمع واژۀ صمام. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(صَ مَ)
سخت از سنگ و ناقه و مانند آن. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا