جدول جو
جدول جو

معنی اشیاوات - جستجوی لغت در جدول جو

اشیاوات(اَشْ)
جمع واژۀ شی ٔ. (منتهی الارب) (المنجد). جمع واژۀ شی ٔ. چیزها. (آنندراج). رجوع به شی ٔ و اشیا و اشیاء شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ایالات
تصویر ایالات
ایالت، هر یک از بخش های بزرگ عضو یک فدراسیون که تشکیل یک کشور واحد را می دهند، فرمانروایی کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اشارات
تصویر اشارات
اشاره، نشان دادن چیزی یا کسی با حرکت چشم یا انگشت، با تکان دادن چشم و ابرو یا دست مطلبی را به کسی فهماندن یا به کاری فرمان دادن، سخن مختصر و با ایجاز
فرهنگ فارسی عمید
(اَشیرْ)
کلمه اوستایی بمعنی تندرستی پتمانک کتک ختای (پیمان کدخدایی یا خطبۀ عروسی که نزد پارسیان هند به اسم گجراتی خود اشیرواد معروف است). (از خرده اوستا ص 28)
لغت نامه دهخدا
(عُ شَیْ یا)
جمع واژۀ عشیّان که مصغر عشی ّ است. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). رجوع به عشی ّ شود
لغت نامه دهخدا
(عُ شَ)
جمع واژۀ عشراء. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به عشراء شود
لغت نامه دهخدا
(عَمْ)
جمع واژۀ عمیاء. رجوع به عمیاء شود
لغت نامه دهخدا
(اَبْ)
جمع واژۀ ابیات. جج بیت
لغت نامه دهخدا
(اَ)
آریارات. ازپادشاهان کاپادوکیه (آسیای صغیر) ملقب به فیلوپاتر. وی چون بر تخت اجداد خویش نشست برای پدر مراسم دفن باشکوهی ترتیب کرد و بدوستان و بسران سپاه و همه تبعۀ خود عطوفت بسیار کرد و مورد محبت گروهی گردید و میتروبازان را بر تخت اجدادی نشانید. آرتاکسیاس پادشاه ارمنستان، بی آنکه خست و حرص خود را پنهان دارد، رسولانی نزد اریارات فرستادو خواهش کرد که با او همداستان شده یکی از دو جوانی را، که در اختیارش بودند، بکشد و سوفن را تصرف کند، ولی اریارات از این پیشنهاد، که دلالت بر بی حمیتی میکرد، تنفر بسیار اظهار و رسولان را توبیخ و ملامت کرد و نامه ای به آرتاکسیاس نوشت و به او توصیه کرد ازین سؤقصد بپرهیزد. این اقدام اریارات موجب ستایش بزرگی برای او شد و میتروبازان بواسطۀ درستی و تقوای اریارات بر تخت اجداد خویش نشست. (دیودور کتاب 31). از فحوای کلام دیودور معلوم است که میتروبازان پادشاه سوفن بوده و به حمایت اریارات بتخت موروثی رسیده. (سوفن نام ارمنستان کوچک بود) دیودور، سپس در قطعه ای از کتاب سی و یکم خود راجع به این پادشاه کاپادوکیه چنین نوشته: در المپیاد یکصد و پنجاه و پنجم، اریارات تاجی از ده هزار سکۀ طلا بوسیلۀ سفرائی بروم فرستاد، تا محبت خود را برومیان بنماید و اظهار بدارد، که از جهت دوستی با رومیان از وصلتی با خانوادۀ دمتریوس (پادشاه مقدونی) امتناع ورزیده است. چون فرستادۀ روم گراک خوس اظهارات سفراء را تصدیق کرد، سنای روم اریارات را بسیار ستود و تاج را پذیرفته هدایائی گرانبهاتر برای اریارات فرستاد. در همین وقت سفرای دمتریوس را بسنا وارد کردند، آنان نیز تاجی از ده هزار سکۀ طلا با قاتلین اکتاو در زنجیر آورده بودند. سنا مدتی شور کرد که چه کند، بالاخره تاج را پذیرفت، ولی قاتلین را، که ایزوکرات و لپ تین نام داشتند، رد کرد. از مندرجات کتاب 31 دیودور برمی آید که سپس هولوفرن برادر اریارات، وی را از کاپادوکیه براند ولی خود نتوانست مملکت را اداره و محبت مردم را جلب کند. (ایران باستان صص 2126- 2128) ، اریباسیوس دیگر معروف به قوابلی، و از آنرو بدین نام خوانده شده که بیماریهای زنان به او رجوع میشد. ونام او را ابن بختیشوع یاد کرده است. (تاریخ الحکماء قفطی ص 56). و رجوع بعیون الانباء ج 1 ص 103 شود
لغت نامه دهخدا
(اَسْ)
جمع واژۀ اسیانه
لغت نامه دهخدا
(اَ)
جمع واژۀ اسم. (ناظم الاطباء) (آنندراج) (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(اَلْ)
جمع واژۀ الیانه. (اقرب الموارد). رجوع به الیانه و الیان شود
لغت نامه دهخدا
(اِ)
جمع واژۀ اشتیاق. آرزومندیها. تمایلات. رغبتها
لغت نامه دهخدا
(اِ)
جمع واژۀ اشراق. ذوقها. کشفها. تابشهای انوار عقلی. و رجوع به اشراق شود
لغت نامه دهخدا
(اَ)
جمع واژۀ شی ٔ. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
جمع واژۀ اشکال. دشواریها. سختیها. رجوع به اشکال و ناظم الاطباء شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از اسماوات
تصویر اسماوات
جمع اسم، نام ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اشارات
تصویر اشارات
جمع اشاره، علامتها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ایالات
تصویر ایالات
جمع ایاله، استانها جمع ایالت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اشفاقات
تصویر اشفاقات
جمع اشفاق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اشغالات
تصویر اشغالات
جمع اشغال
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اشراقات
تصویر اشراقات
جمع اشراق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اشکالات
تصویر اشکالات
جمع اشکال
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اشتیاقات
تصویر اشتیاقات
جمع اشتیاق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اشارات
تصویر اشارات
((اِ))
جمع اشاره
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ایالات
تصویر ایالات
استان، فرمانروایی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از رایاوات
تصویر رایاوات
فونت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اشارات
تصویر اشارات
Allusions
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از اشارات
تصویر اشارات
намёки
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از اشارات
تصویر اشارات
Anspielungen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از اشارات
تصویر اشارات
натяки
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از اشارات
تصویر اشارات
aluzje
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از اشارات
تصویر اشارات
暗示
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از اشارات
تصویر اشارات
alusões
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از اشارات
تصویر اشارات
allusioni
دیکشنری فارسی به ایتالیایی