جدول جو
جدول جو

معنی اشناس - جستجوی لغت در جدول جو

اشناس(پسرانه)
نام افشین و چند تن دیگر
تصویری از اشناس
تصویر اشناس
فرهنگ نامهای ایرانی
اشناس(اَ)
موضعی است به کنار دریای فارس. (منتهی الارب) (تاج العروس)
لغت نامه دهخدا
اشناس(اَ)
سیوطی آرد: در سال 128 هجری قمری الواثق باللّه اشناس ترکی را به سلطنت برگزید و وی را دو وشاح جواهرنشان و تاج گوهرنشانی ارزانی داشت و گمان میکنم واثق نخستین خلیفه ای بود که سلطانی تعیین کرد. (تاریخ الخلفاء سیوطی ص 226). و در ص 239 آرد: و در نخستین سال خلافت المعتز باللّه (152 هجری قمری) اشناس که واثق اورا به سلطنت برگزید، درگذشت و از خود پانصدهزار دینار بجای گذاشت. و رجوع به عقدالفرید ج 4 ص 133 شود
ابوجعفر اشناس از ولات مصر در روزگار عباسیان بودو از 219 تا 230 هجری قمری فرمانروائی کرد. (از معجم الانساب و الاسرات الحاکمه تألیف زمباور ج 1 ص 41)
نام غلام متوکل بود. (انساب سمعانی)
لغت نامه دهخدا
اشناس(اَ)
نام افشین بود. ابوالفضل بیهقی آرد: در اخبار رؤسا خواندم که اشناس و او را افشین خواندندی... به بغداد رسید. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 134). رجوع به افشین شود
لغت نامه دهخدا
اشناس(اَ)
یا اشناس. بگفتۀ ازهری نامی عجمی است. (تاج العروس)
لغت نامه دهخدا
اشناس
شهری بحوالی جند از بلاد ماوراءالنهر بود که الش ایدی آنرا فتح کرد. رجوع به تاریخ مغول اقبال ص 33 و نزهه القلوب مقالۀ ثالثه ص 261 و تاریخ گزیده ص 379 شود: و چون بزیادتی مکاوحتی دست نیازیدند، قتل عام نکردند و بعد ازآن عازم اشناس گشتند. (جهانگشای جوینی ج 1 ص 68)
لغت نامه دهخدا
اشناس
آشنا، فامیل و خویشاوند
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ناشناس
تصویر ناشناس
ناآشنا، بیگانه، غیر معروف
فرهنگ فارسی عمید
(اَ)
منسوب به اشناس که غلام متوکل بود. (انساب سمعانی). و رجوع به اشناس شود
لغت نامه دهخدا
(اَ)
ابو، علی حسن بن محمد بن اسماعیل بن اشناس بن حمامی بزار (منسوب به اشناس غلام متوکل). مولای جعفر متوکل بود. از ابوعبداﷲ حسین بن محمد بن عبیدعسکری و عمر بن محمد بن سنبک و عبیداﷲ بن محمد بن عاید حلال و گروهی از این طبقه سماع کرد. ابوبکر خطیب نام او را آورده و گفته است: از وی اندکی کتابت کردم و سماع او صحیح بود جز اینکه وی رافضی بود... و او را در منزلش واقع در کرخ مجلسی بود که شیعیان در آن حاضر میشدند و او مثالب و معایب صحابه را بر آنان قرائت میکرد و سلف را مورد طعن قرار میداد. وی در شوال سال 359 هجری قمری متولد شد و در ذیقعده سال 439 هجری قمری درگذشت و در مقبرۀ باب الکناس مدفون شد. (از انساب سمعانی)
لغت نامه دهخدا
ناشناخته مجهول، غریب بیگانه، بی اطلاع بی خبرناآگاه، ناشناخت متنکروار: (چون ضحاک تازی برخاست (جمشید) بگریخت و ده سال تمام در عالم تنها ناشناس بگردید {یا به ناشناس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناشناس
تصویر ناشناس
((ش))
غریب، بیگانه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ناشناس
تصویر ناشناس
نکره
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ناشناس
تصویر ناشناس
مجهولٌ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از ناشناس
تصویر ناشناس
Uncharted
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از ناشناس
تصویر ناشناس
inexploré
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از ناشناس
تصویر ناشناس
미지의
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از ناشناس
تصویر ناشناس
انجان
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از ناشناس
تصویر ناشناس
ไม่ได้สำรวจ
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از ناشناس
تصویر ناشناس
tak terpetakan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از ناشناس
تصویر ناشناس
לא נודע
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از ناشناس
تصویر ناشناس
未開拓の
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از ناشناس
تصویر ناشناس
未知的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از ناشناس
تصویر ناشناس
isiyojulikana
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از ناشناس
تصویر ناشناس
অপরিচিত
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از ناشناس
تصویر ناشناس
keşfedilmemiş
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از ناشناس
تصویر ناشناس
inexplorado
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از ناشناس
تصویر ناشناس
अज्ञात
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از ناشناس
تصویر ناشناس
inesplorato
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از ناشناس
تصویر ناشناس
unerforscht
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از ناشناس
تصویر ناشناس
onontdekt
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از ناشناس
تصویر ناشناس
невивчений
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از ناشناس
تصویر ناشناس
nieodkryty
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از ناشناس
تصویر ناشناس
inexplorado
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از ناشناس
تصویر ناشناس
неизведанный
دیکشنری فارسی به روسی