جدول جو
جدول جو

معنی اشمنت - جستجوی لغت در جدول جو

اشمنت(اِ مِ)
قریه ای است در صعید ادنی در جانب غربی نیل. بعضی نون را قبل از میم نوشته و آن را اشنمت خوانده اند. (از معجم البلدان) (مراصد)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(نَ شِ)
شاد گردانیدن کسی را به غم دشمن: اشمته اﷲ به، شاد گرداند او را خدای به غم دشمن. (منتهی الارب). شاد شدن به غم دشمن. (آنندراج). شادکامه کردن دشمن. (زوزنی). شادمانه کردن دشمن. (ترجمان علامۀ جرجانی ص 13). شادکام کردن دشمن. (تاج المصادر بیهقی) : ’فلاتشمت بی الاعداء’. (قرآن 7 / 150). و صاحب اقرب الموارد آرد: اشمته اﷲ بعدوه، یعنی او را مورد شماتت و نکوهش دشمن قرار داد و دشمن با او آنچنان کرد که نتیجۀ شماتت او بود یا بخاطر شماتت با وی بدی کرد وگاه شماتت از جانب دوست و مشفق به کسی است که دلدادۀ اوست و از وی روی گردان نیست، چنانکه شاعر گوید:
و اشمت ّ بی من کان فیک یلوم.
(از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(اَ شَ)
کلمه اوستایی بمعنی پاک، مقدس. رجوع به یشتها ص 32 و 604، و اشون شود
لغت نامه دهخدا
(اِ)
فلران. آهنگساز فرانسوی که در بلامنت بسال 1870 میلادی متولد شد وی مصنف چهل وهفتمین آهنگ تراژدی سالومه و عضو آکادمی هنرهای زیبای فرانسه بود
لغت نامه دهخدا
ابن مصر بن بیصربن حام بن نوح آبادکننده شهر اشمون یا اشمونین بود. گویند مصر بن بیصر نواحی مصر را میان فرزندان خویش تقسیم کرد و از اشمون و نواحی پائین آن را تا منف در خاور و باختربه اشمن داد و اشمن در اشمون سکونت گزید. از این روشهر مزبور بنام وی شهرت یافت. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا