- اشمار
- شتاباندن، در نور دیدن
معنی اشمار - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
بی شمار، ناشمرده، شمرده نشده
نامعدود، نا شمرده
جمع ثمار و جج ثمر میوه ها میوه آوردن درخت بار آوردن، میوه دار شدن میوه دادن میوه دار گشتن
گره زدن گیسو پشت سر، گرد آوردن اسپان را، دمه دادن
فرو نشاندن خواباندن، پنهانیدن پنهان داشتن، در دل داشتن، به دل گرفتن کینه ورزی، تورفتن، خازاندن خاز خمیر
جمع ذمر، دلیران، زیرکان، یاوران: یاری دهندگان
نامی کردن، آگهی بازرگانی
جمع سمر، حکایتها، افسانه ها
جمع شفر، مژه گاه ها پلک ها
رها کردن، دور ماندن خارپشت سیخول
جمع شعر
جمع شریر، بدان
جمع شجر، درختان
بو کردن
به بازی وا داشتن، درخشیدن چراغ
درآمیختن، دو موی شدن: دورنگ شدن، ریزاندن برگ
آفتابناکی رماندن
سروده ها
آشوبگران
جمع صمر، لبه ها ترش شدن شیر، گرد آوردن کالا
در دل نهادن داشتن چیزی را
عمر، زندگانی
ماه ازشب سوم تا آخر ماه، قمرها، ماهها
جمع غمر، گول ها کار نادیدگان جمع غمر غمر کارنادیدگان نا آزمودگان
شاخه برآوردن، آماسیدن، جوانه زدن، دمیدن: جون سبزه
جمع نمر، پلنگان به آب خوشگوار ارسیدن
به شتاب رفتن، خرامش خرامیدن، آماده شدن
شجرها، درخت ها، جمع واژۀ شجر
آگاه کردن، آگاهی دادن، خبر دادن، آگاهانیدن
اشعار داشتن (کردن): خبر دادن، باخبر کردن، آگاه کردن، آگاهی داشتن
اشعار داشتن (کردن): خبر دادن، باخبر کردن، آگاه کردن، آگاهی داشتن
ثمرها، بارهای درخت، میوه ها، جمع واژۀ ثمر
عمرها، حیات ها، زندگی ها، کنایه از اشخاص بسیار محبوب و عزیز، جمع واژۀ عمر
بوییدن، بوییدن چیزی، بو کردن، بو بردن، بویانیدن، در علوم ادبی با لب اشاره کردن به حرکت حرفی بدون آنکه صوت شنیده شود
قمرها، ماه ها، کنایه از زنان زیبا، جمع واژۀ قمر