جدول جو
جدول جو

معنی اشله - جستجوی لغت در جدول جو

اشله
(اَ شِلْ لَ)
جمع واژۀ شلیل. (تاج العروس) (منتهی الارب). جمع واژۀ شلیل، بمعنی جامه ای که زیر زره در بر کنند، و زره کوتاه در زیر زره بزرگ عام. (آنندراج). رجوع به شلیل شود، دوموی شدن مرد: اشمط الرجل اشماطاً. (منتهی الارب) (آنندراج). درآمیختن سپیدی به سیاهی موی کسی. (از المنجد). اشمئطاط. اشمیطاط. رجوع به دو مصدر مزبور شود
لغت نامه دهخدا
اشله
زیر زره ها: جامه ای که زیرزره پوشند
تصویری از اشله
تصویر اشله
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از الله
تصویر الله
خدا، ایزد، معبود یگانه، واجب الوجود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اهله
تصویر اهله
هلال ها، ماه از شب اول ماه قمری تا سه شب که در آسمان به شکل کمان دیده می شود، ماه نوها، جمع واژۀ هلال
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اشنه
تصویر اشنه
شناوری، شنا، رفتن مسافتی در آب با حرکت دادن دست ها و پاها، اشناب، اشناه، شناو، شناه، آشناب، آشناه، سباحت، آشنا، شنار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اشنه
تصویر اشنه
نوعی خزه که در نواحی معتدل، مرطوب و باتلاقی می روید، اشنان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اشهل
تصویر اشهل
دارای چشمان میشی رنگ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اجله
تصویر اجله
جلیل، بزرگوار، کلان سال و محترم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ابله
تصویر ابله
ساده لوح، نادان، کودن، کم خرد، ابله، لاده، شیشه گردن، انوک، خرطبع، کردنگ، غتفره، کاغه، ریش کاو، دنگل، خام ریش، بدخرد، کم عقل، سبک رای، دبنگ، غمر، فغاک، کانا، کهسله، تاریک مغز، گول، گردنگل، خل، تپنکوز، دنگ، چل، نابخرد، بی عقل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اصله
تصویر اصله
واحد شمارش درخت مثلاً یک اصله درخت، درخت، نهال
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اشعه
تصویر اشعه
پرتو، روشنایی که از یک جسم نورانی ظاهر شود
اشعۀ ایکس: در علم فیزیک پرتوهای نور با طول موج کوتاه که در پرتونگاری از آن استفاده می شود
اشعۀ مجهول: اشعۀ ایکس، در علم فیزیک پرتوهای نور با طول موج کوتاه که در پرتونگاری از آن استفاده می شود
اشعۀ رنتگن: اشعۀ ایکس، در علم فیزیک پرتوهای نور با طول موج کوتاه که در پرتونگاری از آن استفاده می شود
اشعۀ کیهانی: در علم فیزیک تشعشعات دارای انرژی و قابلیت نفوذ که از فضای خارج از جو زمین به زمین می رسد
اشعۀ گاما: در علم فیزیک پرتوهایی که از متلاشی شدن مواد رادیواکتیو به وجود می آیند
اشعۀ ماورای بنفش: در علم فیزیک پرتوهایی که به مقدار زیاد در نور خورشید وجود دارد اما بیشتر آن پیش از رسیدن به زمین از میان می رود. نوع مصنوعی آن را به وسیلۀ دستگاه مخصوصی تهیه می کنند و برای افزودن ویتامین d به مواد غذایی و نابود ساختن پاره ای موجودات ذره بینی به کار می رود. این اشعه از پارچه های ضخیم و از شیشه و هوای آلوده عبور نمی کند
اشعۀ ماورای قرمز: در علم فیزیک پرتوهایی نامرئی با طول موج بیشتر از طول موج اشعۀ مرئی که از آن در معالجۀ نورولوژی، دردهای مفاصل و پاره ای از زخم ها استفاده می کنند
فرهنگ فارسی عمید
(شِ لَ)
ران کم گوشت. (آنندراج) : فخذ ناشله، ران کم گوشت. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). رانی اندک گوشت. (مهذب الاسماء). الفخذ القلیله اللحم. ناسله. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(شِ لَ)
ران کم گوشت. (آنندراج). فخذ ماشله، ران کم گوشت. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). ران کم گوشت لاغر. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از اصله
تصویر اصله
یک ریشه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شاله
تصویر شاله
ازپارسی شالک شال کوچک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ایله
تصویر ایله
گوزن ماده
فرهنگ لغت هوشیار
جمع هلال ماههای نو. یا اهله قمر. قسمتهایی از ماه که اهل زمین آنرا رویت کنند (هلال بدر تربیع)
فرهنگ لغت هوشیار
بر گرفته از اله له یا} لاه {برگرفته از} لیه {به آرش} در پرده رفتن {خدا خداوند خدا، ذات مست، جمع صفات (الوهیت)
فرهنگ لغت هوشیار
کنار کوهی از گیاهان درخت سدر چوبی است بمقدار چهار انگشت که وسط آن باریکتر از دو سر وی است و وسط آن طناب بندند و آن برای اتصال دو قطعه خیمه بکار رود، چوبی که لای انگشتان متهمان میگذاشتند و فشار میدادند تا بجرم خود اقرار کنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اشلا
تصویر اشلا
خواندن سگ ستور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اشلق
تصویر اشلق
ترکی دروغ بستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اشعه
تصویر اشعه
جمع شعاع، روشنیهاوپرتوها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اشبه
تصویر اشبه
شبیه تر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اشنه
تصویر اشنه
گلسنگ، آلگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اشوه
تصویر اشوه
بد چشم، زشت روی، دهن گشاد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اشهل
تصویر اشهل
کسی که چشمان آبی رنگ داشته باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اشیه
تصویر اشیه
آک گوی تر (آک عیب) آک جوی تر
فرهنگ لغت هوشیار
جمع دلیل، فرنودها (فرنود دلیل) گواهان پروهانان، جمع دلیل راهنمایان حجتها برهانها. یا ادله اربعه. دلیلهای چهارگانه: کتاب و سنت و اجماع و عقل
فرهنگ لغت هوشیار
جمع ذلیل، نرم دلان، خواران خوارشدگان، جمع ذلیل ذلیل شدگان خوار شدگان خواران،جمع ذلول نرم شوندگان نرم دن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اجله
تصویر اجله
جمع جلیل، بزرگان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناشله
تصویر ناشله
ران لاغر ران کم گوشت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ماشله
تصویر ماشله
ران کم گوشت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وشله
تصویر وشله
چشمه کم آب در برخی از روستاهای ایران شاشموشی گفته می شود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اشعه
تصویر اشعه
پرتو، فروزه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ابله
تصویر ابله
پخمه، سبک سر، سبک سر، گول
فرهنگ واژه فارسی سره