جدول جو
جدول جو

معنی اشعافی - جستجوی لغت در جدول جو

اشعافی
زین الدین بن احمد بن علی بن حسین حلبی معروف به اشعافی شافعی. متوفی بسال 1042 هجری قمری از دانشمندان اسلامی است که در دمشق سکونت داشت. او راست: بل الغلیل فی علم الخلیل. التنبیهات الزینیه علی الغفلات العینیه. شرح الشفا للقاضی عیاض. عمدهالنبیل. (از اسماء المؤلفین ج 1 ستون 739) ، اشعه درحکمت اشراق که پیروان آن هر چیز را به نور و ظلمت تقسیم میکنند و به انوار الهی و نور انوار قائلند، بسیار متداول است، چون: اشعۀ نوری، اشعۀ انوار قاهر، اشعۀ تام، اشعۀ برزخی، اشعۀ وساطی، اشعۀ اشراقی، اشعۀ عقلی، اشعۀ کواکب، اشعۀ کوکبی، اشعۀ ظهوری، اشعۀ فلکی و غیره. رجوع به حکمهالاشراق سهروردی چ کربن ص 97، 98، 122، 129، 141، 142، 175، 179، 188، 195، 196، 197، 222 شود، (اصطلاح فیزیک) در تداول فیزیک، بجای اشعه گاه پرتوها نیز بکار برند و دارای خواص و انواع فراوان هستند، چنانکه امروز در طب از آنها استفاده میشود و اینک به ایجاز برخی از خواص آنها را یاد میکنیم: بطور کلی هر جسمی که دمای آن بالاتر از صفر مطلق باشد دارای خاصیت تابش است یعنی از خود اشعه ای میتابد. این اشعه که در محوطۀ اطراف جسم تابان منتشر میشوند، دارای خواص چندی هستند از قبیل: 1- هنگامی که محوطۀ (فراگیر) مجاور جسم تابان شفاف و همگن است، پرتوها در امتداد خط مستقیم و با سرعت بسیاری سیر میکنند و در فراگیر مذکور منتشر میشوند. این سرعت در خلأ برابر سیصدهزار کیلومتر در ثانیه است و برای فراگیرهای دیگر با ضریب انکسار فراگیر مزبور تغییر میکند. 2- پرتوها حامل مقداری انرژی هستند (انرژی تابشی) که از جسم تابان خارج میشود. بوسیلۀ گیرنده های مناسب که در مسیر پرتوها قرار دهیم، میتوانیم این انرژی را بسنجیم. 3- هرگاه دمای جسم تابان بقدر کفایت باشد، پرتوها نورانی هستند و اعصاب چشم را متأثر میکنند. 4- بوسیلۀ بیناب نما (اسپکترسکپ) میتوان پرتوها را بیک عده فروزه های ساده (فروزۀ یکرنگ) تجزیه کرد. این فروزه ها پدیده هائی هستند دوره ای و دارای طول موج و دوره و بسامد مشخص میباشند. برخی از انواع فروزه ها و اشعه عبارتند از: کوسمی. گاما. ایکس (سخت). ایکس (نرم). وراء بنفش دور. وراء بنفش. اشعۀ مرئی مانند: بنفش. سبز. زرد. نارنجی. قرمز. قرمز (مرز طیف مرئی). دون قرمز. دون دور. (از کتاب فیزیک تابش تألیف دکتر روشن ص 1 و 2 و 13)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اشافی
تصویر اشافی
درفش کفش دوزی
فرهنگ فارسی عمید
(اَ)
جمع واژۀ اشفیه. جج شفاء.
لغت نامه دهخدا
(اَ)
منسوب به اشراف.
- حکومت اشرافی، حکومت نجباء. حکومت آریستوکراسی
لغت نامه دهخدا
برآمدن آفتاب، دمیدن روشنایی، تابندگی، روشن شدن، روشن کردن روشنگری، گشسب روشن گشت دبستانی در فلسفه که بنیاد گذار آن سهروردی است و آن شناخت از راه بینش است روشنداری منسوب به اشراف: جنبه اشرافی یا حکومت اشرافی. حکومت نجبا
فرهنگ لغت هوشیار
پیرامونی شخصی که بکسی نزدیک باشد آنکه غالبا با دیگری تماس دارد، رهگذر، جمع اطرافیان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اشکانی
تصویر اشکانی
منسوب به اشک، جمع اشکانیان
فرهنگ لغت هوشیار
روشن گشسبی بینشور منسوب به اشراق مربوط به اشراق: حکمای اشراقی، جمع اشراقیون اشراقیین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اشافی
تصویر اشافی
جمع شفا، درمان ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انعامی
تصویر انعامی
منسوب به انعام: اقمشه انعامی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اشافی
تصویر اشافی
جمع اشفی، درفش کفش دوزان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اعشاری
تصویر اعشاری
دهدهی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اشرافی
تصویر اشرافی
الأرستقراطيّة
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از اشرافی
تصویر اشرافی
Aristocratic, Snobbish
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از اشرافی
تصویر اشرافی
aristocratique, snob
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از اشرافی
تصویر اشرافی
aristocrático, elitista
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از اشرافی
تصویر اشرافی
аристократический , снобистский
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از اشرافی
تصویر اشرافی
aristokratisch, snobistisch
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از اشرافی
تصویر اشرافی
аристократичний , снобістський
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از اشرافی
تصویر اشرافی
arystokratyczny, snobistyczny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از اشرافی
تصویر اشرافی
贵族的 , 高傲的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از اشرافی
تصویر اشرافی
aristocrático, esnobe
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از اشرافی
تصویر اشرافی
اشرافی
دیکشنری فارسی به اردو
اشرافی، نخبگان، الطّبقی
دیکشنری اردو به فارسی
تصویری از اشرافی
تصویر اشرافی
অভিজ্ঞানী , গর্বিত
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از اشرافی
تصویر اشرافی
wa kifalme, kibwana
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از اشرافی
تصویر اشرافی
aristokratik, soylu
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از اشرافی
تصویر اشرافی
귀족적인 , 속물의
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از اشرافی
تصویر اشرافی
aristocratico, snob
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از اشرافی
تصویر اشرافی
אריסטוקרטי , עליון
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از اشرافی
تصویر اشرافی
शाही , अभिजात्य
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از اشرافی
تصویر اشرافی
aristokratik, sombong
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از اشرافی
تصویر اشرافی
ชนชั้นสูง , หยิ่ง
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از اشرافی
تصویر اشرافی
aristocratisch, snobistisch
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از اشرافی
تصویر اشرافی
貴族の , 上流階級の
دیکشنری فارسی به ژاپنی