جدول جو
جدول جو

معنی اشره - جستجوی لغت در جدول جو

اشره
(اُ رَ)
گرهی مانند دو چنگال که در سر دم ملخ است. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اشرس
تصویر اشرس
(پسرانه)
مرد دلاور، دلیر، نام یکی از صحابه پیامبر (ص)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از اشرف
تصویر اشرف
(دخترانه و پسرانه)
شریف تر
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ابره
تصویر ابره
هوبره، پرنده ای وحشی حلال گوشت و بزرگ تر از مرغ خانگی با گردن دراز و بال های زرد رنگ و خالدار، حباری، چرز، جرز، جرد، تودره، شاست
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اشکره
تصویر اشکره
شکاری، شکار کننده، هر مرغ شکاری مانند باز و باشه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اشاره
تصویر اشاره
نشان دادن چیزی یا کسی با حرکت چشم یا انگشت، با تکان دادن چشم و ابرو یا دست مطلبی را به کسی فهماندن یا به کاری فرمان دادن، سخن مختصر و با ایجاز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اشعه
تصویر اشعه
پرتو، روشنایی که از یک جسم نورانی ظاهر شود
اشعۀ ایکس: در علم فیزیک پرتوهای نور با طول موج کوتاه که در پرتونگاری از آن استفاده می شود
اشعۀ مجهول: اشعۀ ایکس، در علم فیزیک پرتوهای نور با طول موج کوتاه که در پرتونگاری از آن استفاده می شود
اشعۀ رنتگن: اشعۀ ایکس، در علم فیزیک پرتوهای نور با طول موج کوتاه که در پرتونگاری از آن استفاده می شود
اشعۀ کیهانی: در علم فیزیک تشعشعات دارای انرژی و قابلیت نفوذ که از فضای خارج از جو زمین به زمین می رسد
اشعۀ گاما: در علم فیزیک پرتوهایی که از متلاشی شدن مواد رادیواکتیو به وجود می آیند
اشعۀ ماورای بنفش: در علم فیزیک پرتوهایی که به مقدار زیاد در نور خورشید وجود دارد اما بیشتر آن پیش از رسیدن به زمین از میان می رود. نوع مصنوعی آن را به وسیلۀ دستگاه مخصوصی تهیه می کنند و برای افزودن ویتامین d به مواد غذایی و نابود ساختن پاره ای موجودات ذره بینی به کار می رود. این اشعه از پارچه های ضخیم و از شیشه و هوای آلوده عبور نمی کند
اشعۀ ماورای قرمز: در علم فیزیک پرتوهایی نامرئی با طول موج بیشتر از طول موج اشعۀ مرئی که از آن در معالجۀ نورولوژی، دردهای مفاصل و پاره ای از زخم ها استفاده می کنند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اشرف
تصویر اشرف
شریف تر، بزرگوارتر، بزرگ قدرتر، بلندتر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اغره
تصویر اغره
ورمی که در گردن انسان پیدا شود، گواتر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اشهر
تصویر اشهر
مشهورتر، معروف تر، نامدارتر، آشکارتر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اسره
تصویر اسره
خاندان، دودمان، عائله، خانواده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اشهر
تصویر اشهر
در سالنامه معادل کلمه ماه، شهر
اشهر حج: ماه های شوال و ذی القعده و نه روز یا ده روز از اول ذی الحجه که در آن ها می توان حج به جا آورد
اشهر حرام (حرم): ماه های حرامی که اسلام جنگ در طول آن ها را حرام شمرده است
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اشرف
تصویر اشرف
بزرگوارتر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آشره
تصویر آشره
چوب شکافته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ازره
تصویر ازره
بچشم، بدیده (از طریق)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اشیه
تصویر اشیه
آک گوی تر (آک عیب) آک جوی تر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اشهر
تصویر اشهر
نامدارتر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اشوه
تصویر اشوه
بد چشم، زشت روی، دهن گشاد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اشنه
تصویر اشنه
گلسنگ، آلگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اشبه
تصویر اشبه
شبیه تر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اشاره
تصویر اشاره
نشان دادن چیزی را
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اشعه
تصویر اشعه
جمع شعاع، روشنیهاوپرتوها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اغره
تصویر اغره
جمع غریر. فریفتگان مغروران، جوانان بی تجربه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اشله
تصویر اشله
زیر زره ها: جامه ای که زیرزره پوشند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اشرعه
تصویر اشرعه
جمع شراع، بادبان ها، زه های کمان، گردن های شتران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اشعره
تصویر اشعره
جمع شعار، پوشش زیرین زیرپوش پیراهن زیر پیراهن خوی گیر زیر شلواری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اشرم
تصویر اشرم
بینی پخچ کفته بینی پهن بینی لب شکافته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اشتره
تصویر اشتره
خارشتری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اشکره
تصویر اشکره
هر مرغ شکاری مانند باز باشه و غیره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اجشره
تصویر اجشره
جمع جشیر، تیردان های چرمین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اشربه
تصویر اشربه
نوشیدنیها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اشرس
تصویر اشرس
بدخوی، دلاور، شیربیشه، سختی بد خو تندخو، دلیر دلاور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اشرط
تصویر اشرط
فرومایه تر سبک تر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اشعه
تصویر اشعه
پرتو، فروزه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اشاره
تصویر اشاره
نمارش، نمار
فرهنگ واژه فارسی سره