جدول جو
جدول جو

معنی اشترقفا - جستجوی لغت در جدول جو

اشترقفا
این کلمه در فهرست رجال تاریخ گزیده ضبط شده و در متن تاریخ چنین آمده است: یهودا، لاوی، روقین، شمعون، مساخارذ، بالون، دان، حاد، مفتایل، اشترقفا، ابنیامین. این یازده پسران یعقوب علیه السلام اند ایشان را اسباط خوانند. (تاریخ گزیده ص 21). و در ص 37 آرد: یعقوب دختر خال خود را که از خاتون بود، بخواست و دو دختر دیگر از سریه بودند، بسریتی بستد. از زن مهتر او را شش پسر آمد: یهوداو لاوی و رومین و شمعون و یستاخر و دبالون و از زن کهتر دو پسر یوسف و ابن یامین و از هر سریتی دو پسر یکی از آن نفسل و آن دیگر هاده و اشترقفا - انتهی. در تفسیر ابوالفتوح رازی نام برادران یوسف بدین سان آمده است: برادران یوسف یازده بودند و نامهای ایشان این است: روبیل و او برادر مهتر است و شمعون و لاوی و یهودا و ریالون و یشجر و مادر اولیا بنت لین بود و او دختر خال یعقوب بود و چهار پسر دگر آمد از دو سریه نام یکی زلفه و نام یکی بلهه و ذان و یفتالی و جاد و اشر. آنگه لیا را وفات آمد، یعقوب خواهرش حیل را بزنی کرد، از او یوسف آمد و بنیامین. پس جمله فرزندان یعقوب دوازده بود. (تفسیر ابوالفتوح ج 3 ص 110). و در حبیب السیر آمده است: و از زلفه دو پسر تولد کردند کادو اشیر. (چ خیام ج 1 ص 59). بنابراین ظاهراً کلمه اشترقفا محرف اشیر است و عبارت تاریخ گزیده غلط چاپ شده و صحیح آن بقیاس تفسیر ابوالفتوح چنین است: و از هر سریتی دو پسر یکی و زان و یقتالی و دو دیگر جاد و اشیر و کلمه ’قفا’ زاید بنظر میرسد. و در اینکه اشترقفا، محرف اشیر یا اشر است، تردیدی نیست، چه صاحب قاموس کتاب مقدس ذیل اشیر آرد: او پسر هشتمین یعقوب بود که زلفه برایش تولید نمود. و رجوع به اشیر شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اشترگیا
تصویر اشترگیا
خارشتر، گیاهی خاردار با گل های خوشه ای سرخ یا سفید، برگ های کرک دار، تیغ های نوک تیز و طعم تلخ که در طب قدیم برای مداوای بیماری های جهاز هاضمه، سرطان و طاعون به کار می رفت
راویز، کستیمه، کسیمه، شترخار، شترگیا، اشترخار، خاراشتر
فرهنگ فارسی عمید
(اُ تُ)
مخفف اشترگیاه. رجوع به اشترگیاه شود
لغت نامه دهخدا
(اُ تُرْ)
جامۀ خوابی که از پشم شتر سازند.
لغت نامه دهخدا
(اَ تَ)
نام جانوری است که آنرا بعربی عنقا خوانند. (برهان) (آنندراج) ، بار شتر، موی شتر. (ناظم الاطباء). و رجوع به شعوری ج 1 ص 143 شود
لغت نامه دهخدا
(اُ تُ)
علفی است که آنرا کاکوتی گویند و در عربی سعتر و در ترکی ککلک اوتی گویند. (شعوری ج 1 ص 143)
لغت نامه دهخدا
(اُ تُ)
لباس و غیره که از پشم شتر ببافند. (شعوری). و رجوع به اشتروا شود
لغت نامه دهخدا
(مَ / مِ نِ)
بر پای خاستن. (منتهی الارب) (آنندراج). بلند شدن. (زوزنی).
لغت نامه دهخدا
(اَ)
کلمه فارسی اوستائی است که در فرهنگ ایران باستان تألیف پورداود بدین سان آمده است: خشوئویت اشترا، بمعنی تازیانۀ زود خزنده، تند جنبنده. رجوع به ص 246 فرهنگ مزبور شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از اشترا
تصویر اشترا
خرید و فروش، خریدن، فروختن
فرهنگ لغت هوشیار
اصطلاحی در بازی تپ چو
فرهنگ گویش مازندرانی