جدول جو
جدول جو

معنی اشتآن - جستجوی لغت در جدول جو

اشتآن(پَرْ وَ)
اشتئان. قصد کردن قصد کسی را. (منتهی الارب). اشتأن شأنه، قصد قصده. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اِتِ بِ)
شارل بارن دو... نقاش آلمانی که به کار نقاشی تاریخ آلمان پرداخته است. وی بسال 1788 میلادی در بوئرباخ از شهرهای منطقۀ باد تولد یافته و بسال 1856 میلادی درگذشته است
لغت نامه دهخدا
(بُ)
اشتئاز. رمیدن. (منتهی الارب). اشتاءز، نفر. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(نَنْ دَ / دِ)
گوش فراداشتن. (منتهی الارب). شنفتن.
لغت نامه دهخدا
(اُ)
حصنی است به اندلس ازاعمال استان جیان. و در دیوان متنبی ذکر شده است که: و خرج ابوالعشایر یتصید بالاشتون، گمان میکنم این اشتون محلی نزدیک انطاکیه باشد. (از معجم البلدان) ، جمع واژۀ شجر. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به شجر شود
نام بلده ای است که در قرب شهر انطاکیه بوده است. (از قاموس الاعلام). و رجوع به معجم البلدان و مادۀ قبل شود
حصنی به اندلس از اعمال خرۀ جیان. (معجم البلدان).
لغت نامه دهخدا
(اُ)
لهجه ای در اشتوم است که موضعی نزدیک تنیس است. (از معجم البلدان). رجوع به اشتوم شود، شادمان کردن کسی را. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). از اضداد است، مقهور ساختن کسی را. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). چیره شدن بر کسی. (منتهی الارب). غالب شدن بر کسی، گلوگیر کردن، به هیجان آوردن کسی را. (از اقرب الموارد) ، عطا کردن به طلبکار و خواهنده مقداری که خشنود شود و برود. (از ذیل اقرب الموارد از اللسان)
لغت نامه دهخدا
گذاشتن، فرو کردن در چیزی، نزدیکی کردن
فرهنگ گویش مازندرانی