جدول جو
جدول جو

معنی اشبین - جستجوی لغت در جدول جو

اشبین(اِ)
یا شبین، مأخوذاز آرامی است. (نشوءاللغه العربیه تألیف انستاس ماری الکرملی ص 69). کفیل. عرّاب.
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

نام جایگاهی است در اندلس که عبدالرحمن بن محمد خلیفۀ اموی اندلس بسال 313 هجری قمری آنرا فتح کرد. رجوع به عقدالفرید ج 5 ص 280 شود، فروختن. (منتهی الارب) (تاج المصادر) (ترجمان علامه ص 13) (زوزنی) (آنندراج). از اضداد است. بیع و شری. خرید و فروش. داد و ستد، از دست دادن چیزی را و چنگل به جز آن زدن. و منه: ’اشتروا الضلاله بالهدی’. (قرآن 16/2) (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
دهی است در هیجده فرسخی میانۀ شمال و مغرب چارک، و از دیه های لارستان بشمار میرود
لغت نامه دهخدا
(اِ)
بلغت گیلانی نوعی از بطارخ است. (تحفۀ حکیم مؤمن). اشپل. اشبل. تخم ماهی
لغت نامه دهخدا
(اِ)
در چاپخانه ها سرب باریکی که میان هر دو سطر نهند تا فاصله مطلوب میان آن دو پیدا آید، و هر سطر بخوبی از سطر دیگر جدا و پیدا باشد و بسهولت خوانده شود، و آنرا بمنزلۀ واحدی برای طول سطر نیز بکار برند
لغت نامه دهخدا
(کَ)
نام قدیم شهر قزوین است. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
موضعی است به عدن و آنرا بندری بنام المحل. (دمشقی)
لغت نامه دهخدا
(اَ یَ)
نعت تفضیلی از بیّن. پیداتر. هویداتر. روشن تر. آشکارتر.
- امثال:
ابین من فلق الصبح.
ابین من الغد و الامس.
لغت نامه دهخدا
(اَ یَ)
نام مخلافی به یمن که عدن جزء آن است. (مراصدالاطلاع) ، بزرگی
لغت نامه دهخدا
(اَ یَ)
مردی از حمیر که عدن بدو منسوب است و گویند: عدن ابین، زنی که ناخوش دارد آب را، زنی که خواهش طعام شب نداشته باشد، ناقه که فحل دیده و آبستن نشده است
لغت نامه دهخدا
تصویری از ابین
تصویر ابین
آشکارتر گویاتر
فرهنگ لغت هوشیار
کنایه از: شرم زدگی و خجالت فراوان، عرق شرم بر چهره و اندام
فرهنگ گویش مازندرانی