معنی اشارد - جستجوی لغت در جدول جو

اشارد

لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اشاره — تصویر اشاره

نشان دادن چیزی یا کسی با حرکت چشم یا انگشت، با تکان دادن چشم و ابرو یا دست مطلبی را به کسی فهماندن یا به کاری فرمان دادن، سخن مختصر و با ایجاز

فرهنگ فارسی عمید

تصویری از اشارت — تصویر اشارت

چیزی را آشکار کردن

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از اشاره — تصویر اشاره

نشان دادن چیزی را

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از اشارت — تصویر اشارت

با دست چیزی را نشان دادن، با حرکت دست و چشم و ابرو مطلبی را القا کردن، دستور، فرمان، رمز، ایماء، تقریر، بیان

فرهنگ فارسی معین

تصویری از اشاره — تصویر اشاره

نمارش، نمار

فرهنگ واژه فارسی سره

تصویری از اشاری — تصویر اشاری

Indicative

دیکشنری فارسی به انگلیسی

تصویری از اشاره — تصویر اشاره

Implication

دیکشنری فارسی به انگلیسی

تصویری از اشاری — تصویر اشاری

indicatif

دیکشنری فارسی به فرانسوی

تصویری از اشاره — تصویر اشاره

implication

دیکشنری فارسی به فرانسوی

تصویری از اشاره — تصویر اشاره

implicatie

دیکشنری فارسی به هلندی

تصویری از اشاری — تصویر اشاری

indicatief

دیکشنری فارسی به هلندی

تصویری از اشاره — تصویر اشاره

implikasi

دیکشنری فارسی به اندونزیایی

تصویری از اشاری — تصویر اشاری

ชี้นำ

دیکشنری فارسی به تایلندی

تصویری از اشاره — تصویر اشاره

ความหมายแฝง

دیکشنری فارسی به تایلندی

تصویری از اشاری — تصویر اشاری

indikatif

دیکشنری فارسی به اندونزیایی

تصویری از اشاری — تصویر اشاری

indicativo

دیکشنری فارسی به اسپانیایی

تصویری از اشاری — تصویر اشاری

सूचक

دیکشنری فارسی به هندی

تصویری از اشاره — تصویر اشاره

निहितार्थ

دیکشنری فارسی به هندی

تصویری از اشاره — تصویر اشاره

implicación

دیکشنری فارسی به اسپانیایی

تصویری از اشاره — تصویر اشاره

含义

دیکشنری فارسی به چینی

تصویری از اشاره — تصویر اشاره

implicazione

دیکشنری فارسی به ایتالیایی

تصویری از اشاری — تصویر اشاری

indicativo

دیکشنری فارسی به ایتالیایی

تصویری از اشاره — تصویر اشاره

implicação

دیکشنری فارسی به پرتغالی

تصویری از اشاری — تصویر اشاری

indicativo

دیکشنری فارسی به پرتغالی

تصویری از اشاری — تصویر اشاری

指示的

دیکشنری فارسی به چینی

تصویری از اشاره — تصویر اشاره

implikacja

دیکشنری فارسی به لهستانی

تصویری از اشاری — تصویر اشاری

wskazujący

دیکشنری فارسی به لهستانی

تصویری از اشاره — تصویر اشاره

підтекст

دیکشنری فارسی به اوکراینی

تصویری از اشاری — تصویر اشاری

вказівний

دیکشنری فارسی به اوکراینی

تصویری از اشاره — تصویر اشاره

Implikation

دیکشنری فارسی به آلمانی

تصویری از اشاری — تصویر اشاری

indikativ

دیکشنری فارسی به آلمانی

تصویری از اشاره — تصویر اشاره

подразумеваемое

دیکشنری فارسی به روسی

تصویری از اشاری — تصویر اشاری

указательный

دیکشنری فارسی به روسی

تصویری از اشاری — تصویر اشاری

מצביע

دیکشنری فارسی به عبری