جدول جو
جدول جو

معنی اشارات - جستجوی لغت در جدول جو

اشارات
اشاره، نشان دادن چیزی یا کسی با حرکت چشم یا انگشت، با تکان دادن چشم و ابرو یا دست مطلبی را به کسی فهماندن یا به کاری فرمان دادن، سخن مختصر و با ایجاز
تصویری از اشارات
تصویر اشارات
فرهنگ فارسی عمید
اشارات
(اِ)
جمع واژۀ اشاره. علامتها: و در بسط سخن و کشف اشارات آن اشباعی رود. (کلیله و دمنه). و شرایط سخن آرایی در تضمین امثال... و شرح رموز و اشارات تقدیم نموده آید. (کلیله و دمنه). این سخن از اشارات و رموز متقدمان است. (کلیله و دمنه). زبانها به تحسین عبارات و تزیین اشارات او روان گشت. (ترجمه تاریخ یمینی ص 367) ، برداشتن سنگ را. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
اشارات
جمع اشاره، علامتها
تصویری از اشارات
تصویر اشارات
فرهنگ لغت هوشیار
اشارات
((اِ))
جمع اشاره
تصویری از اشارات
تصویر اشارات
فرهنگ فارسی معین
اشارات
تلميحاتٌ
تصویری از اشارات
تصویر اشارات
دیکشنری فارسی به عربی
اشارات
Allusions
تصویری از اشارات
تصویر اشارات
دیکشنری فارسی به انگلیسی
اشارات
allusions
تصویری از اشارات
تصویر اشارات
دیکشنری فارسی به فرانسوی
اشارات
allusioni
تصویری از اشارات
تصویر اشارات
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
اشارات
اشارات، نشانه ها، معنی ضمنی
دیکشنری اردو به فارسی
اشارات
намёки
تصویری از اشارات
تصویر اشارات
دیکشنری فارسی به روسی
اشارات
Anspielungen
تصویری از اشارات
تصویر اشارات
دیکشنری فارسی به آلمانی
اشارات
натяки
تصویری از اشارات
تصویر اشارات
دیکشنری فارسی به اوکراینی
اشارات
aluzje
تصویری از اشارات
تصویر اشارات
دیکشنری فارسی به لهستانی
اشارات
暗示
تصویری از اشارات
تصویر اشارات
دیکشنری فارسی به چینی
اشارات
ইঙ্গিত
تصویری از اشارات
تصویر اشارات
دیکشنری فارسی به بنگالی
اشارات
اشارات
تصویری از اشارات
تصویر اشارات
دیکشنری فارسی به اردو
اشارات
alusiones
تصویری از اشارات
تصویر اشارات
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
اشارات
dokezo
تصویری از اشارات
تصویر اشارات
دیکشنری فارسی به سواحیلی
اشارات
ima
تصویری از اشارات
تصویر اشارات
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
اشارات
암시
تصویری از اشارات
تصویر اشارات
دیکشنری فارسی به کره ای
اشارات
暗示
تصویری از اشارات
تصویر اشارات
دیکشنری فارسی به ژاپنی
اشارات
alusões
تصویری از اشارات
تصویر اشارات
دیکشنری فارسی به پرتغالی
اشارات
संकेत
تصویری از اشارات
تصویر اشارات
دیکشنری فارسی به هندی
اشارات
sindiran
تصویری از اشارات
تصویر اشارات
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
اشارات
การกล่าวถึงเป็นนัย
تصویری از اشارات
تصویر اشارات
دیکشنری فارسی به تایلندی
اشارات
toespelingen
تصویری از اشارات
تصویر اشارات
دیکشنری فارسی به هلندی
اشارات
רמיזות
تصویری از اشارات
تصویر اشارات
دیکشنری فارسی به عبری

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از امارات
تصویر امارات
اماره ها، نشانه ها، جمع واژۀ اماره
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از امارات
تصویر امارات
امارت ها، ولایت ها، جمع واژۀ امارت
فرهنگ فارسی عمید
(اَ)
آرارات. جبال (آتشفشانی) به ارمنستان، که طبق روایت کتاب مقدس کشتی نوح آنجا مستقر شد. جودی. اراراط. در قاموس کتاب مقدس آمده: اراراط (ملعون) مقاطعه ایست در مرکز ارمنستان که مابین رود ارس و دریای وان و ارومیه واقع است (کتاب دوم پادشاهان 19:37، کتاب اشعیا 37:38). گاهی این لفظ بر تمام آن مملکت اطلاق شده (کتاب ارمیا 51:27) و موافق روایات کشتی نوح بر این کوه قرار گرفت. این کوه بلند را ارامنه مسیس و ترکان اگریداغ یعنی سراشیب و ایرانیان کوه نوح و اروپائیان غالباً اراراط و اعراب جودی نامند. و آن صاحب دوقله است که یکی مقدار چهارهزار قدم از دیگری بلندترو بسلسلۀ کوههائی که بطرف شمال مغربی و مغرب ممتدند می پیوندد و همیشه این کوه عظیم دارای رتبۀ عالی بوده دائماً بر قله اش برف نمودار است و 17000 قدم از سطح دریا مرتفع و از جمله آتشفشانهائی است که انفجارآخری وی بسال 1840 میلادی بوده - انتهی. هرودت مورخ یونانی مردم ارارات را الارد نوشته است. (ایران باستان ص 36 و 2269). و رجوع به ضمیمۀ معجم البلدان شود
لغت نامه دهخدا
(اَ)
جمع واژۀ اماره. علامتها و نشانها. (غیاث اللغات) (آنندراج) (از مهذب الاسماء) : اگر شغل هارون کفایت شود و ان شأاﷲ که شود، سخت زود که امارات آن دیده میشود و اگر دیرترروزگار گیرد رای درست تر بنده آن است که خداوند به مرو رود. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 446). آثار ضعف و امارات عجز لشکر خراسان شایع و منتشر گشت. (ترجمه تاریخ یمینی چ 1272 ص 38). و رجوع به اماره و امارت شود.
- امارات النبوه، نشانه های پیغمبری که عبارت از ارهاصات و معجزات قولی و فعلی است.
- علم امارات النبوه، علمی است که از نشانه های پیغمبری اعم از ارهاصات و معجزات قولی و فعلی و فرق آنها با سحر بحث میکندو موضوع و غایت آن آشکار است. در این باره کتابهای بسیاری نوشته اند که سودمندترین آنها ’اعلام النبوه’ تألیف ماوردی است. صاحب مفتاح السعاده این علم را ازفروع علم الهی دانسته، لیکن علم مستقل بودن آن محل بحث و نظر، و آن در حقیقت از اقسام علم کلام است. (ازکشف الظنون).
- قراین و امارات، ادله و امارات
لغت نامه دهخدا
(بِ)
اقلیم بشارات، یکی از نواحی اسپانیا. عربهای اندلس این نام را بجبال سیرانوادا و نهرهای جاری آن اطلاق کنند. (از قاموس الاعلام ترکی ج 2). رجوع به الحلل السندسیه ج 1 ص 7، 76 شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از امارات
تصویر امارات
فرمانروائی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ادارات
تصویر ادارات
جمع اداره، اواره ها گردانه ها، جمع اداره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از امارات
تصویر امارات
((اِ))
جمع اماره (امارت)، ولایت ها، فرمانفرمایی ها، سرداری ها
فرهنگ فارسی معین