جمع واژۀ اشابه. جوالیقی گوید: ’الاشائب، الاخلاط من الناس. قیل انها فارسیه معربه، اصلها ’اشوب’. قال الاخنس بن شریق: فوارسها من تغلب ابنه وائل حماهٌ کماهٌ لیس فیهم اشائب
جَمعِ واژۀ اشابه. جوالیقی گوید: ’الاشائب، الاخلاط من الناس. قیل انها فارسیه معربه، اصلها ’اشوب’. قال الاخنس بن شریق: فوارسها من تغلب ابنه وائل حماهٌ کماهٌ لیس فیهم اشائب
اطایب. صاحب منتهی الارب در ذیل مطائب آرد: بهترین و برگزیدۀ هر چیزی، واحد ندارد. اطائب مثله یا مطائب در خرمای تر و مانند آن و اطائب در شترهای کشتنی. و منه: اطعمنا من اطائبه. (منتهی الارب). نیکوترین قسمتهای گوشت شتر نحرشده. (ناظم الاطباء). رجوع به مطائب شود، محافظ و رئیس. (ناظم الاطباء)
اَطایب. صاحب منتهی الارب در ذیل مطائب آرد: بهترین و برگزیدۀ هر چیزی، واحد ندارد. اطائب مثله یا مطائب در خرمای تر و مانند آن و اطائب در شترهای کشتنی. و منه: اطعمنا من اطائبه. (منتهی الارب). نیکوترین قسمتهای گوشت شتر نحرشده. (ناظم الاطباء). رجوع به مطائب شود، محافظ و رئیس. (ناظم الاطباء)
موی سپید. (دهار) : شیب شائب مبالغه است مانند لیل لائل. (منتهی الارب). شیب شائب، مبالغه است یعنی پیری بسیار و موی بسیار سپید. (ناظم الاطباء). و صاحب تاج العروس آرد: اشیب موی سپید است بر وزن وصف معایب خلقی مانند اعمی و اعرج. سپیدی موی را از عیوب شمرده اندچنانکه حسن بن ابی علی الزوزنی گفته است: کفی الشیب عیبا ان ّ صاحبه اذا اردت به وصفاً له قلت اشیب و کان قیاس الاصل لوقلت شائباً و لکنه فی جمله العیب یحسب. و شائب نادرست است و استعمال نکرده اند و از اشیب شیباء بر وزن فعلاء نیامده است. -انتهی، مخلوطکننده. (از اقرب الموارد). آمیزنده. (ناظم الاطباء)
موی سپید. (دهار) : شیب شائب مبالغه است مانند لیل لائل. (منتهی الارب). شیب شائب، مبالغه است یعنی پیری بسیار و موی بسیار سپید. (ناظم الاطباء). و صاحب تاج العروس آرد: اشیب موی سپید است بر وزن وصف معایب خلقی مانند اعمی و اعرج. سپیدی موی را از عیوب شمرده اندچنانکه حسن بن ابی علی الزوزنی گفته است: کفی الشیب عیبا ان ّ صاحبه اذا اردت به وصفاً له قلت اشیب و کان قیاس الاصل لوقلت شائباً و لکنه فی جمله العیب یحسب. و شائب نادرست است و استعمال نکرده اند و از اشیب شیباء بر وزن فعلاء نیامده است. -انتهی، مخلوطکننده. (از اقرب الموارد). آمیزنده. (ناظم الاطباء)
ابوبکر بن شائب. محدث است و متأخر. (منتهی الارب). واژه محدث در ادبیات اسلامی به کسی اطلاق می شود که نه تنها حافظ حدیث باشد، بلکه با فنون تحلیل سند و متن نیز آشنا باشد. این افراد اغلب تحصیلات گسترده ای در علم رجال و درایه حدیث داشته اند و می توانستند در صحت سنجی احادیث، نقش حیاتی ایفا کنند. یکی از ویژگی های مهم محدثان، بی طرفی و صداقت علمی در نقل روایت بود که اعتبار منابع اسلامی را حفظ کرد.
ابوبکر بن شائب. محدث است و متأخر. (منتهی الارب). واژه محدث در ادبیات اسلامی به کسی اطلاق می شود که نه تنها حافظ حدیث باشد، بلکه با فنون تحلیل سند و متن نیز آشنا باشد. این افراد اغلب تحصیلات گسترده ای در علم رجال و درایه حدیث داشته اند و می توانستند در صحت سنجی احادیث، نقش حیاتی ایفا کنند. یکی از ویژگی های مهم محدثان، بی طرفی و صداقت علمی در نقل روایت بود که اعتبار منابع اسلامی را حفظ کرد.