جدول جو
جدول جو

معنی اشآز - جستجوی لغت در جدول جو

اشآز(گُ)
بی آرام کردن. (تاج المصادر بیهقی) (منتهی الارب).
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(بُ)
اشتئاز. رمیدن. (منتهی الارب). اشتاءز، نفر. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(اُ کُزز)
چیزیست مانند چرم سپید که بدان زینها را می بندند و محکم میکنند. معرب ادرنج فارسی. (از اقرب الموارد). چیزی که به ادیم سپید ماند وبدان زین را استوار کنند. (منتهی الارب) (آنندراج). دوال سیرم. (مهذب الاسماء). چیزی مانند ادیم سپید که بدان زین را استوار کنند. (ناظم الاطباء). ادرنگ. ادرنج، اشکلک خیمه، پل. چوب که به زمین فروبرند و طناب خیمه بدان بندند، دستۀ طنابین جوال که گاه قپان کردن قلاب در آن افکنند، در تداول بهبهان، دام. تله
لغت نامه دهخدا
(اَشْ وَ)
متکبر و گردنکش. (منتهی الارب). متکبر. (المنجد)
لغت نامه دهخدا
(آ)
به شام رفتن. (منتهی الارب). به شام شدن. رجوع به اشام شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از اشوز
تصویر اشوز
متکبر، گردنکش
فرهنگ لغت هوشیار