جدول جو
جدول جو

معنی اسیف - جستجوی لغت در جدول جو

اسیف
(اَ)
اسیر.
لغت نامه دهخدا
اسیف
اندوهناک، نازکدل، گرفتار، خشمگین، پیر رفتنی
تصویری از اسیف
تصویر اسیف
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

ماده ای ترش مزه که بازها را خنثی و بعضی فلزات را در خود حل می کند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اسیر
تصویر اسیر
گرفتار، بندی، زندانی، کسی که در جنگ به دست دشمن گرفتار شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اسیاف
تصویر اسیاف
سیف ها، شمشیرها، ساحل دریاها، ساحل رودها، جمع واژۀ سیف
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اسقف
تصویر اسقف
پیشوا، خطیب و واعظ عیسوی، بالاتر از کشیش
اسقف اعظم: اسقفی که بر سایر اسقف های یک ناحیه ریاست دارد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از الیف
تصویر الیف
الفت گرفته، خوگرفته، یار، دوست، همدم
فرهنگ فارسی عمید
(اُ سَ)
نامی از نامهای مردان عرب
لغت نامه دهخدا
کاه خس. بهندی کاندل. (مؤید الفضلاء)
لغت نامه دهخدا
(اَ فَ)
ارض اسیفه، زمینی که چیزی نرویاند. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اَ)
عوض.
لغت نامه دهخدا
(اُ سَ)
نام موضعی. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اَ)
نرم و هموار و برابر. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
بیرونی در عیوب اصلی یاقوت گوید: ’و منها غمامه صدفیه بیضاء متصله به من جانب و یسمی الأسین، فان لم یکن غائراً فیه ذهب به الحک، و الا فلا حیله فی الغائر. ’ (الجماهر بیرونی ص 38)
لغت نامه دهخدا
تصویری از مسیف
تصویر مسیف
شمشیر دار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عسیف
تصویر عسیف
هرزه گرد مزدور، بنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از الیف
تصویر الیف
خوگر خو گرفته یار خوگر خوگیر معتاد، دمساز دوست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رسیف
تصویر رسیف
فرانسوی آبسنگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسیفه
تصویر اسیفه
زمین شور کنیزک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ماسیف
تصویر ماسیف
فرانسوی غنده انبوه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اخیف
تصویر اخیف
برادران مادری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اریف
تصویر اریف
اریب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اساف
تصویر اساف
ویژه نام بتی بر صفا نزدیک مکه، شوره زار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسقف
تصویر اسقف
واعظ وخطیب عیسویان دراز خمیده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اهیف
تصویر اهیف
باریک میان موی میان میان باریک کمر باریک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسوف
تصویر اسوف
تنگدل دریغا گوی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسیس
تصویر اسیس
تای تایگانه، بن بنیاد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسیر
تصویر اسیر
گرفتار، محبوس، دستگیر، ماسور، بسته بندی، بنده، ج اسرا
فرهنگ لغت هوشیار
بمعنی ترش در اصطلاح شیمی حاصل ترکیب جسم مفردی رابا ئیدروژن اسید نامند، و این مرکب دارای طعمی گزنده واغلب ترش داردو رنگ کبود تورنسل راسرخ میکندو اسیدهای متعارفی عبارتند ازاسید استیک، اسید ازتیک، اسید سولفوریک و اسید کلرید ریک
فرهنگ لغت هوشیار
جمع سیف، شمشیرها، دریا کنارها جمع سیف شمشیرها تیغها. اسید مرکبی است که از ترکیب جسمی بسیط با ئیدرژن حاصل شود و طعم آن ترش مزه است بعضی اقسام آن از ترکیب یک شبه فلز با ئیدرژن بدست آید مانند: اسید برمیدریک اسید سولفیدریک و بعضی اسیدهای اکسیژن دار مانند: اسید سولفورو و اسید سولفوریک و اسید ازتیک از ترکیب انیدریدها با آب تهیه میشوند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسیر
تصویر اسیر
((اُ))
گرفتار، برده، بنده، مفرد اسراء
فرهنگ فارسی معین
((اُ قُ))
از یونانی گرفته شده به معنای پیشوای عیسوی که مرتبه اش از کشیش بالاتر است
فرهنگ فارسی معین
تصویری از الیف
تصویر الیف
خوی گرفته، معتاد، همدم، دوست
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اسید
تصویر اسید
هر جسم هیدروژن داری که به حالت محلول، یون هیدروژن (پروتون) آزاد کند و به جای هیدروژن آن فلزی جانشین شود و تشکیل نمک دهد. بیشتر اسیدها خورنده هستند و مزه ترش دارند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اسیر
تصویر اسیر
برده، دستگیر
فرهنگ واژه فارسی سره