جدول جو
جدول جو

معنی اسیرکلا - جستجوی لغت در جدول جو

اسیرکلا
(اَ کَ)
موضعی از بارفروش مازندران. (سفرنامۀ مازندران و استرآباد رابینو ص 119 بخش انگلیسی)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اَ کَ)
قصبه ای است از دهستان پازوار بخش بابلسر شهرستان بابل با 5000 تن سکنه. آب آن از رود خانه بابل و چاه. محصول آن پنبه، صیفی، غلات، سبزی، حبوب و کنجد است. در حدود 50 باب دکان و پاسگاه شهربانی و شعبه شهرداری و محضر رسمی مرکز حوزۀ آمار و مدرسه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(اَ رَ)
بیارۀ خربزه را گویند. (برهان) (هفت قلزم)
لغت نامه دهخدا
بقول فرهنگ شعوری بنقل از جهانگیری این کلمه را بمعنی پارۀ (بیاره) خربزه گویند. اما در جهانگیری ’اسیرک’ آمده. رجوع به اسیرک شود
لغت نامه دهخدا
(اِ)
دهی است از دهستان زانوس رستاق بخش مرکزی شهرستان نوشهر، واقع در 42هزارگزی جنوب نوشهر با 150 تن جمعیت. آب آن از چشمه و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(کَ)
دهی است از بخش چهاردانگه شهرستان ساری. سکنۀ آن 330 تن. آب آن از چشمه سار. راه آن ماشین رو. صنایع دستی زنان آنجا شال وکرباس بافی است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(کَ)
دهی از دهستان اسفیورد شورآب است که در بخش مرکزی شهرستان ساری واقع است و 470 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(اَ رِ)
بخشی از کردان، چادرنشین و چوپان و رمه بان و سلحشور. (تاریخ کرد تألیف رشید یاسمی ص 102)
لغت نامه دهخدا
(اِ رِلْ لا)
سرادا استرلا، (سلسلۀ ستاره) بلندترین سلسلۀ جبال پرتقال که از سمت شمال شرقی با کوه مزاس که یکی از شعب سلسلۀ گاته در اسپانیا میباشد مربوطست و بسوی جنوب غربی امتداد مییابد. مرتفعترین قله اش کوه کنتاروو لگادو است که 1993 گز ارتفاع دارد و در اکثر فصول سال از برف مستور است. آبهائی که از این سلسله جریان پیدا میکند بسه حوزه تقسیم میگردد: از جهت شمال بوسیلۀ نهر کوا به رود خانه دورو، و از جانب جنوب بتوسط نهر ززره به رود خانه تاج، و از سوی مشرق هم به رود خانه موندگو میریزد.
(پوردا...، (لنگرگاه ستاره) قصبه ایست در جهت جنوب شرقی برزیل در ایالت ریودوژانیرو در ساحل راست مصب ّ نهر اینومیریم که به خلیج ریودوژانیرو میریزد. در ازمنۀ سالفه وقتی عدّۀ نفوسش به 12000 تن بالغ میشده ولی در اثر پیداشدن راههای دیگر برای تجارت از اهمیت افتاده است
نهری در جمهوری کوسته ریکا از آمریکای وسطی. این نهر از جبال پیکوبلانکو و سروشیرپیو سرازیر و از اجتماع پنج نهر حاصل و بسوی مشرق روان و بدریای آنتیل میریزد
لغت نامه دهخدا
(هََ کَ)
یکی از دهات مازندران در حدود بارفروش و فرح آباد. (ازمازندران و استرآباد رابینو، ترجمه فارسی ص 160)
لغت نامه دهخدا
(خَ کَ)
دهی است از دهستان بالا تجن بخش مرکزی شهرستان قائم شهر (شاهی سابق). واقع در 9هزارگزی جنوب باختری قائم شهر. دارای 1655 تن سکنه. آب آن از نهر هتکه رود خانه تالار و محصول آن برنج، غلات، پنبه، توتون، مرکبات، صیفی و سیب می باشد. شغل اهالی زراعت و از صنایع دستی پارچه، ابریشم و کرباس بافی است. راه آنجا مالرو و بنای زیارتگاه سیدحسن و سیدحیدر از ابنیۀ قدیمی آنجاست. این آبادی از خطیرکلا، تیرخیل و باغشت تشکیل شده است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(اِ فَ کُ)
موضعی در دشت کلارستاق مازندران. (سفرنامۀ مازندران و استرآباد رابینو ص 108 بخش انگلیسی)
لغت نامه دهخدا
(اِ کَ)
رابینو آن را در جملۀ قری و قصبات بارفروش و مشهدسر و فرح آباد یاد کند. (سفرنامۀ مازندران و استراباد رابینو ص 119 بخش انگلیسی)
لغت نامه دهخدا
(خَ کَ)
دهی است از دهستان اورزود بخش نور شهرستان آمل. واقع در 12هزارگزی بلده و 41هزارگزی خاور شوسۀ چالوس (حدود کندوان). موقعیت این ناحیه کوهستانی و سردسیر است با 380 تن سکنه که مازندرانی و فارسی زبانند. این ده از چشمه سار مشروب می شود و محصولش غلات و لبنیات و حبوبات است. اهالی بکشاورزی و گله داری گذران می کنند. راه آنجا مالرو است. در زمستان اکثر سکنه برای تأمین معاش بصورت کارگری بحدود آمل میروند. ساکنین قراء دهستان اورزود از کوههای این آبادی گچ استخراج مینمایند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3). رجوع به مازندران و استرآباد رابینو ترجمه فارسی ص 150 شود
لغت نامه دهخدا
(اَکَ)
موضعی در دابو (آمل مازندران). (سفرنامۀ مازندران و استرآباد رابینو ص 112 بخش انگلیسی)
لغت نامه دهخدا
(اَ)
دریاچۀ اسکندر، دریاچه ایست در ترکستان و در جهات فوقانی وادی شطزرافشان در محلی که ارتفاع آن به 2210 گز بالغ میگردد و اکنون بیش از 60 گز عمق ندارد ولی زمانی بسیار عمیق و پرآب بوده و این امر از آثاری که در صحاری واقع در گرداگرد وی وجود دارد استنباط میشود. نهری مسمی به اسکندر دریاسی (دریای اسکندر) زیراب این دریاچه است و وارد شط زرافشان میشود. (قاموس الاعلام ترکی)
لغت نامه دهخدا
(اِ کَ)
یک از نواحی گیل خوران فرح آباد. (سفرنامۀ مازندران و استراباد رابینو ص 120 بخش انگلیسی).
لغت نامه دهخدا
(اِ کَ)
دهی از دهستان پازوار بخش بابلسر شهرستان بابل، واقع در 7000گزی شمال بابل، کنار شوسۀ بابل به بابلسر. دشت. معتدل مرطوب مالاریائی با 180 تن سکنه. مازندرانی و فارسی زبان. آب آن از چاه. محصول پنبه، کنجد، باقلا، صیفی، غلات. شغل اهالی زراعت. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
از توابع دهستان ناتل رستاق نور
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع دهستان بابل کنار بابل
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع دشت سر آمل
فرهنگ گویش مازندرانی
روستایی در بابل، از توابع دهستان بابلسر
فرهنگ گویش مازندرانی
از ارتفاعات بخش یانه سر واقع در هزار جریب بهشهر
فرهنگ گویش مازندرانی