جدول جو
جدول جو

معنی اسیاوشان - جستجوی لغت در جدول جو

اسیاوشان
(اِسْ وَ)
رجوع به خون اسیاوشان شود، تابعی است و روایت مراسیل میکرد. (تاج العروس به نقل از کتاب الثقات ابن حبان). مؤلف تاج العروس گوید: شخص اخیر را عسکری در ضمن صحابه آورده چنانکه گذشت
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سیاوشان
تصویر سیاوشان
پر سیاوشان، گیاهی پایا با ساقه های باریک و تیره رنگ و برگ های ریز که در جاهای مرطوب و سایه دار می روید، برگ هایش دارای اسید گالیک و اسید تانیک و ماده ای تلخ مزه است و مصرف دارویی دارد، پر سیاوش
فرهنگ فارسی عمید
(نَ کَ دَ / دِ)
سرافشان. رقصنده که حرکات سبک و ابلهانه کند:
ای حجت خراسان کوته کن
دست از هر ابلهی و سراوشانی.
ناصرخسرو (دیوان چ تهران ص 478)
لغت نامه دهخدا
(ای وَ)
دهی است از دهستان قائد رحمت بخش زاغۀ شهرستان خرم آباد. دارای 130 تن سکنه. ساکنین از طایفۀ قائد رحمت میباشند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان دشت بیل بخش اشنویۀ شهرستان ارومیه، دارای 107 تن سکنه، آب آن از چشمه، محصول آنجا غلات، توتون، شغل اهالی زراعت و گله داری است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(نِ اِسْ وَ)
نام گیاهی است. رجوع به خون سیاوشان شود:
گیاهی برآمد همانگه ز خون
بدانجا که آن طشت شد سرنگون
بساعت گیاهی از آن خون برست
جز ایزد که داند که آن چون برست
گیا را دهم من کنونت نشان
که خوانی همی خون اسیاوشان
بسی فائده خلق را هست از اوی
که هست آن گیا اصلش از خون اوی.
فردوسی
لغت نامه دهخدا
((پَ رْ وُ))
گیاهی است پایا از رده سرخس ها با ساقه های باریک و برگ های ریز که در جاهای گرم و مرطوب می روید
فرهنگ فارسی معین