دهی است از ییلاقات مشهد، بها پیش دادن. (منتهی الارب). بیع سلف کردن. سلف دادن. مالی را به بیع سلف خریدن، پیش فرستادن، بچهل وپنج سالگی رسیدن زنی: اسلف المراءه و هی مسلف. (منتهی الارب) ، از پیش رفتن. (ترجمان القرآن علامۀ جرجانی)
دهی است از ییلاقات مشهد، بها پیش دادن. (منتهی الارب). بیع سلف کردن. سلف دادن. مالی را به بیع سلف خریدن، پیش فرستادن، بچهل وپنج سالگی رسیدن زنی: اسلف المراءه و هی مسلف. (منتهی الارب) ، از پیش رفتن. (ترجمان القرآن علامۀ جرجانی)
رجوع به ارکله و هراکله شود، دندان بر چیزها نهادن. (تاج المصادر بیهقی). گزیدن بدندان: ارم علی الشی ٔ، گزید بدندان این چیز را، بستن چیزی را. سخت بستن: ارم الشی ٔ، بست این چیز را، سخت تافتن، چنانکه رسن را: ارم الحبل. (منتهی الأرب). نیک تافتن رسن. (تاج المصادربیهقی). ریسمان (را) تابیدن. (کنزاللغات) ، نرم کردن کسی را. نرم گردانیدن، تمام کردن همه را، چنانکه قحطسال: ارمت السنه القوم، خورد سال قحط قوم را و نگذاشت از آنها یک کس را، فنا شدن، چنانکه مال. (از منتهی الأرب)
رجوع به ارکله و هراکله شود، دندان بر چیزها نهادن. (تاج المصادر بیهقی). گزیدن بدندان: ارم علی الشی ٔ، گزید بدندان این چیز را، بستن چیزی را. سخت بستن: ارم الشی ٔ، بست این چیز را، سخت تافتن، چنانکه رسن را: ارم الحبل. (منتهی الأرب). نیک تافتن رسن. (تاج المصادربیهقی). ریسمان (را) تابیدن. (کنزاللغات) ، نرم کردن کسی را. نرم گردانیدن، تمام کردن همه را، چنانکه قحطسال: ارمت السنه القوم، خورد سال قحط قوم را و نگذاشت از آنها یک کس را، فنا شدن، چنانکه مال. (از منتهی الأرب)