جدول جو
جدول جو

معنی اسکول - جستجوی لغت در جدول جو

اسکول
نام دریایی است (ظ: دریاچه یا رود) بخلخ. (حدودالعالم)
لغت نامه دهخدا
اسکول(اِ)
معرب از فارسی اسپیدبا، نوعی آش مرکب از آب گوشت و قطعاتی از گوشت و اسفناج و مغز گندم و سرکه. تلفظ معمول کلمه اسفیدباج است. (دزی)
لغت نامه دهخدا
اسکول
غاری که به صورت آغل طبیعی گوسفندان مورد استفاده ی دامداران
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از باسکول
تصویر باسکول
ترازوی بزرگ برای وزن کردن بارهای سنگین مانند کامیون و بار آن، ساختمانی که این ترازو در آن قرار دارد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اکول
تصویر اکول
پرخور، بسیار خوار
فرهنگ فارسی عمید
(اَ)
جمع واژۀ سکل، بمعنی ماهی سیاه سطبر. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(اَ وَ)
آنکه در زیر ناف وی سستی و فروهشتگی باشد. (منتهی الارب). آنکه شکم فروهشته باشد. آنکه فرود ناف او آویخته باشد. (مهذب الاسماء). مؤنث: سولاء. ج، سول.
لغت نامه دهخدا
(فُ / فِ)
اسپ که در میدان سپس همه اسپان رهان آید. (منتهی الارب). فسکل، رجل فسکول، واپس مانده و تابع. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(اُ)
خوشه.
لغت نامه دهخدا
شهریست در روم ایلی مرکز ولایت قوصوه بساحل نهر ’واردار’ در 180 هزارگزی شمال غربی سلانیک. قسمت اعظم شهر در جهت شمال شرقی نهر مزبورواقع است و فقط یکی دو محله در جانب جنوب غربی نهر فوق وجود دارد. شهر در دو جلگۀ بسیار زیبا واقع و در دو طرف نهر گسترده شده و در دو جهت شمال و جنوب چمن ها و جلگه های باصفا و باغها و باغچه های دلگشا جلوه گری میکند، خط آهنی که از سلانیک بمتروویچ امتداد یافته از کنار قسمت واقع در جهت غربی واردار میگذرد و نیز خط آهنی که از اروپا بطریق صربستان می آید در جنوب اسکوب بخط آهن سلانیک متصل میشود و تلاقی این دو خط اهمیت قدیمی اسکوب را بیش از پیش میافزاید، هرچه بایستگاه نزدیک میگردد توسیع می یابد و روز بروز بر عده مهمانخانه ها و مسافرخانه ها و باغها و تفرجگاههای عمومی افزوده میشود و آثار عمران و آبادی از نقش و نگار در و دیوار جلوه گر است. دولت عثمانی بجای پرشتنه (مرکز سابق ولایت قوصوه) اسکوب را برای مرکزیت انتخاب کرد. حول و حوش و اطراف اسکوب هم بغایت منبت و حاصلخیزمیباشد و حکم مخزنی بین سلانیک و قوصوه و آرناؤدستان علیا دارد و ازین رو نیز دارای اهمیت تجارتی بسیار است. پل سنگ و آجری بامر سلطان مرادخان ثانی روی نهرواردار کشیده شده و پل چوبی دیگری هم دارد و نیز پلی آهنی مکمل ساخته اند که مخصوص خط آهن است. این شهر قریب 4000 خانه و 1000 دکان و 50 کاروانسرا و 50 نانوایی و 3 حمام و قریب 25000 سکنه دارد و نیز جوامع ومدارس و عمارات عالی بسیار در اینجا دیده میشود و معمورترین آنها عبارتند از جوامع و مدارس سلطان مراد ثانی و مصطفی پاشا و یحیی پاشا و اسحاق بک و عیسی بک، و علاوه بر این در این شهر خرابه های جوامع بعض سلاطین و حمامهای بزرگ مشاهده میشود و نیز مقابر جمعی از علماو ادبا و مشایخ و اولیا در این مکان است که اینها دلالت دارد بر اینکه زمانی اسکوب در دورۀ عثمانیان حائز اهمیت بزرگی بوده و مقام دارالعلم درجۀ اولی را در روم ایلی داشته. مقبرۀ ویسی نثرنویس و منشی معروف عثمانی نیز در اسکوب است و در این شهر یک مدرسه رشدیه (متوسطه) ، یک دبستان و چند مکتب صبیان (مدرسه ابتدائی) و یک بیمارستان غربا و دو بیمارستان نظامی وجود دارد. اسکوب یکی از بلاد قدیمه است، بطلمیوس در جغرافیای خود بلفظ اسکوپی آنرا یاد میکند و تیت لیو از مورخین معروف روم این شهر را سین تیا مینامند. در هر حال این شهر در ازمنۀ قدیمه مسکن و مرکز قوم واردان که در آن حوالی اقامت داشتند بوده و در 210 سال قبل از میلاد فیلیپ سوم آنجا را ضبط و بمقدونیه ملحق ساخت. بعداً دست رومیان افتاد و در اثنای تقسیم ممالک روم قسمت امپراتوران قسطنطنیه شد. امپراتور یوستنیانوس بمناسبت نشوونما در این سرزمین با کمال رغبت بتعمیر و تزئین و توسعۀ وی پرداخت و نام یوست نیاناپریما یعنی یوستنیای اول را به وی داد. روایت دیگری این وقعه رادر مورد قصبۀ اوخری صادق میداند و میگوید وطن امپراطور مزبور شهر اسکوب نبوده بلکه قصبۀ اوخری است. ودر هر حال این نام موقتی بوده و بعدها این شهر ’اسکوپیا’ نامیده شده. اسکوب از زمانهای قدیم شهری مستحکم و متین و در قرن هفتم میلادی اقوام اسلاو از جانب شمال شرقی بنواحی اسکوپ هجوم آوردند، گرچه بومیان مدت مدیدی در مقابل دشمنان مقاومت کردند عاقبت مغلوب شدند وصربی ها باین سرزمین استیلا یافتند و مدتی مقرّ حکومت اینان بود و بعد از ملحمۀ کبرای قوصوه در سنۀ 792هجری قمری در عصر یلدیرم سلطان بایزیدخان تیمورتاش پاشا، اسکوب را ضبط کرد و محافظۀ ادارۀ آن بعده پاشایکیت محوّل گردید و طبق دستور سلطان جمعی کثیر از مسلمانان آناطولی برای اقامت باین محل مهاجرت کردند و بدین طریق نخستین شهر که از سرزمین روم ایلی برنگ اسلامی و عثمانی جلوه گری کرد همان شهر اسکوب بود. از آثار عتیقۀ آن فقط قلعۀ آن باقی مانده است. مجرای آب مکملی هم که در زمان عثمانیان احداث شده بجاست. آثار باقیۀ دیگری هم دارد. در اطراف این شهر گورستان بسیار وسیعی دیده میشود که خود دلیل وسعت و عظمت این شهر در ازمنۀ سالفه میباشد. در گذشته مصنوعات دباغی آن بسیار شهرت داشته اکنون هم چند دباغخانه دارد. (از قاموس الاعلام ترکی). XXX
لغت نامه دهخدا
(اِ کُتْ)
والتر. رجوع به اسکات (والتر) شود، کهنه. مندرس:
آن پسر پاره دوز شب همه شب تا بروز
بانگ کند چون خروز اسکی بابوش کیمده وار.
مولوی
لغت نامه دهخدا
(اِ کُتْ)
جان. یکی از دانشمندان معروف ایرلاند. وی در قرن 9 میلادی میزیست و سمت راهبی داشت. آثار علمی و فلسفی بزبان لاتین دارد و بواسطۀ تمایل بآزادی افکار و دوری از موهومات منظور نظر پاپ نشده و در زمرۀ گناهکاران درآمده است
جان. یکی از دانشمندان مشهور اسکاتلند. وی در قرن 13 میلادی میزیسته و بفلسفه و علوم عقلی اشتغال داشته است
مایکل. یکی از علمای اسکاتلند. وی در قرن 13 میلادی میزیست و به علوم و فنون عصر خود اشتغال ورزید
لغت نامه دهخدا
(اِ کُتْ)
تلفظ فرانسوی اسکات، نام باستانی مردم اسکاتلند
لغت نامه دهخدا
(اُ)
اسکوسها از اقوام اولیۀ ایطالیا بوده اند که برخی از مورخین آنها را از نژاد قدیم یونانی شمارند، اسکی حصار قریه ای است در سنجاق دنیزلی از ولایت آیدین در 15 هزارگزی شمال شرقی شهر دنیزلی در ساحل یکی از انهار تابعۀ شط مندرس در دست چپ، و آن بر روی ویرانه های شهر قدیم لائودیکیه واقع است. این شهر در تاریخ 65 میلادی از زلزله منهدم شده و بعداً دوباره معمور گردیده است اما باز در 1402 میلادی تیمور لنگ آنجا را به ویرانه ای مبدل کرد. در خرابه های واقع در گرداگرد اسکی حصار انقاض و آثار باقیۀ یک تماشاخانه و یک سربازخانه و یک میدان اسب دوانی دیده میشود که هر سه از بقایای آثار رومیان میباشد. (از قاموس الاعلام ترکی). و رجوع به لغات تاریخیه و جغرافیۀ ترکی ج 1 ص 168 شود
لغت نامه دهخدا
(اُ)
اسکاف. کفشگر. (منتهی الارب). ج، اساکیف. (مهذب الاسماء)
لغت نامه دهخدا
(اَ)
موضعی در آذربایجان. (نزهه القلوب مقالۀ ثالثه چ لیدن ص 79)
لغت نامه دهخدا
(اُ)
سفینه. کشتی. (دزی ج 1 ص 22).
لغت نامه دهخدا
(اِ کَ وُ)
پوبلیوس موسیوس. حقوق دان رومی، که در سال 132ق. م. برتبۀ کنسولی ارتقا یافت. پسر او کنتوس موسیوس اسکولا نیز در 96 قبل از میلاد بمرتبۀ کنسولی نائل آمد
لغت نامه دهخدا
(اَ)
شهری در ایطالیا، در ساحل یمین نهرترونتو، در 87 میلی رومیه. (ضمیمۀ معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
خوشه، یکی از کسانی میباشد که با ابراهیم معاهده کرد (سفر پیدایش 14: 13 و 24). (قاموس کتاب مقدس ص 72).
- وادی اشکول، وادیی است در زمین کنعان (سفر اعداد 13: 23 و 24 و 32: 9، سفر تثنیه 1: 24). بعضی را گمان چنان است که این وادی در مکان عین الخشکله در شمال جرول واقع بود و بگمان پالمر و دریک در مکان تلهای انگور بود که در نزدیکی هفت چاه واقع میباشد. و فان لیپ میگوید که خوشه های انگور در آنجا دیدم که هر یک 18 قیراط طول داشت و نیز میگوید که فعلاً هم در جنوب زمین مقدس خوشه های انگور بسنگینی دو رطل یافت میشود. (قاموس کتاب مقدس ص 73)
لغت نامه دهخدا
(اِ کَ وُ)
موسیوس. یکی از پاتریسین های جوان رومی. وی بهنگام محاصرۀ رم بدست پرسنّا (507 قبل از میلاد) داخل اردوی دشمن گردید تا شاه را بکشد، ولی فریب خورد و یکی از صاحب منصبان را بقتل رسانید. او را گرفته بنزد شاه بردند و بامر شاه دست او را در میان آتشی حاد گذاشتند و او اعتراف کرد که سیصد جوان رومی سوگند یاد کرده اند که پرسنا را بکشند، در نتیجه فرمانده اتروسک متوحش گردیده و با رومیان صلح کرد
لغت نامه دهخدا
(اُ لَ)
نام محلی کنار راه قزوین و رشت، میان تاریک رود و سفیدکتله در 301500 گزی طهران
لغت نامه دهخدا
کلمه فرانسوی که در فارسی نیز در برابر قپان (بخصوص قپانهای عظیم) برای وزن کردن کالاهای سنگین و کامیونها و غیر آن بکار میرود
لغت نامه دهخدا
(اُ)
جمع واژۀ اکل. خوراکیها. طعمه ها. (فرهنگ فارسی معین) :
یک زمین خرمی با عرض و طول
اندر او بس نعمت و چندین اکول.
مولوی
لغت نامه دهخدا
تصویری از باسکول
تصویر باسکول
برای وزن کردن کالای سنگین و کامیون و غیر آن بکار میرود، قپان
فرهنگ لغت هوشیار
یونانی تازی شده کشتی ها دسته کشتی ها ناوگان مجموع عده ای از کشتیها، جمع اساطیل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسول
تصویر اسول
شکم هشته شکم افتاده، ابرسست ابر ناپایدار، دول ته پهن
فرهنگ لغت هوشیار
شکمو دله ژرد شکمبنده: شکمبنده را چون شکم سیر گشت سیر کند بد دلی گرچه باشد دلیر (اقبالنامه نظامی) رس دل (گویش مازندرانی) دلیک پرخور بسیار خور شکمخواره، جمع اکل خوراکیها طعمه ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسکوب
تصویر اسکوب
ریزان، کفشگر، آهنگر، درخش، راه پراز خرمابن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باسکول
تصویر باسکول
دستگاهی است برای اندازه گیری وزن های سنگین تجاری، قپان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اکول
تصویر اکول
پرخور، شکم باره
فرهنگ فارسی معین
ترازو، ترازوی بزرگ، قپان
فرهنگ واژه مترادف متضاد
محل اتصال چوب بست های خانه های روستایی که در چهارگوشه ی
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع دهستان بندپی بابل
فرهنگ گویش مازندرانی
آسمون ندی
فرهنگ گویش مازندرانی