دهی جزء بخش شهریار شهرستان تهران در 11000 گزی باختر مرکز بخش، کنار رود خانه سیاه آب. دارای 89 تن سکنه. سردسیر. مالاریائی. آب آن از قنات. محصولات آن غلات، بنشن، پنبه، چغندر قند، قلمستان. شغل اهالی زراعت. راه آن مالرو است. از طریق لم آباد می توان ماشین برد. محل قشلاق چند خانوار ازایل میش مست است. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1 ص 12)
دهی جزء بخش شهریار شهرستان تهران در 11000 گزی باختر مرکز بخش، کنار رود خانه سیاه آب. دارای 89 تن سکنه. سردسیر. مالاریائی. آب آن از قنات. محصولات آن غلات، بنشن، پنبه، چغندر قند، قلمستان. شغل اهالی زراعت. راه آن مالرو است. از طریق لم آباد می توان ماشین برد. محل قشلاق چند خانوار ازایل میش مست است. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1 ص 12)
نام شهریست بسرحد جنوب، آبادان کردۀ ذوالقرنین. (شرفنامۀ منیری) (مؤیدالفضلاء) : درو سدّی از عدل بنیاد کرد همان نامش اسکندرآباد کرد. نظامی (اقبال نامه چ وحید ص 198)
نام شهریست بسرحد جنوب، آبادان کردۀ ذوالقرنین. (شرفنامۀ منیری) (مؤیدالفضلاء) : درو سدّی از عدل بنیاد کرد همان نامش اسکندرآباد کرد. نظامی (اقبال نامه چ وحید ص 198)
بقول اصطخری نام قدیم قلعۀ سعیدآباد در رامجرد از کورۀ اصطخر فارس است. (اصطخری ص 117). و نسخه بدل آن اسفیدباذ، اسفندیاد و در گیهان نامه قلعۀ سپید آمده. رجوع به تاریخ سیستان حاشیۀ 1 ص 230 شود
بقول اصطخری نام قدیم قلعۀ سعیدآباد در رامجرد از کورۀ اصطخر فارس است. (اصطخری ص 117). و نسخه بدل آن اسفیدباذ، اسفندیاد و در گیهان نامه قلعۀ سپید آمده. رجوع به تاریخ سیستان حاشیۀ 1 ص 230 شود
نام یکی از دهستانهای چهارگانه بخش بستان آباد. شهرستان تبریز است. این دهستان در جنوب باختری بستان آباد و در دامنۀ جنوب خاوری و شمالی کوه سهند واقع است که از شمال به دهستان مهرانرود و سردرود، از جنوب به دهستان دیزج رود از خاور بدهستان مهرانرود، از باختر به بخش دهخوارقان و شهرستان مراغه متصل می شود. آب و هوای این دهستان سردسیر سالم و آب آن ازچشمه سارهای ارتفاعات سهند میباشد. مرکز دهستان اشکه درق دارای 510 تن سکنه است. و جمعیت کلی دهستان که دارای 40 آبادی بزرگ و کوچک است در حدود 19950 تن می باشد. قرای مهم آن عبارتند از امراﷲ. لیقوان. باشیسز. گل آخر. قره گوش. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
نام یکی از دهستانهای چهارگانه بخش بستان آباد. شهرستان تبریز است. این دهستان در جنوب باختری بستان آباد و در دامنۀ جنوب خاوری و شمالی کوه سهند واقع است که از شمال به دهستان مهرانرود و سردرود، از جنوب به دهستان دیزج رود از خاور بدهستان مهرانرود، از باختر به بخش دهخوارقان و شهرستان مراغه متصل می شود. آب و هوای این دهستان سردسیر سالم و آب آن ازچشمه سارهای ارتفاعات سهند میباشد. مرکز دهستان اشکه درق دارای 510 تن سکنه است. و جمعیت کلی دهستان که دارای 40 آبادی بزرگ و کوچک است در حدود 19950 تن می باشد. قرای مهم آن عبارتند از امراﷲ. لیقوان. باشیسز. گل آخر. قره گوش. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
ناحیتی از بلوک همدان. حد شمالی مهربان، حد شرقی چهاربلوک، حد جنوبی کنگاور و تویسرکان و حد غربی سنقر. عده قری 124، جمعیت در حدود 37000 تن، مرکز آن نیز اسدآباد که در راه همدان بکرمانشاه است و گردنۀ معروفی دارد که در موقع زمستان غالباً از برف مستور میشود و قصبۀ اسدآباد در دامنۀ آن قرار گرفته. (جغرافیای سیاسی کیهان ص 383). و آن کنار راه همدان و کرمانشاه میان شهرآب و دهنبران در 434 هزارگزی تهران است و پستخانه و تلگرافخانه دارد و مولد سیدجمال الدین اسدآبادی متخلص به افغانی است. یاقوت گوید: اسدآباد شهری است که اسد بن ذی السرو الحمیری بهنگام عبور از آنجا با تبع عمارت کرد و ایرانیان سین را بمعجمۀ ساکن تلفظ کنند و آن شهری است که تا همدان یک منزل راه است و بین آن و مطابخ کسری سه فرسنگ است و تا قصراللصوص چهار فرسنگ و جماعتی بسیار از اهل علم و حدیث بدانجا نسبت دارند. (معجم البلدان). و رجوع به فهرست تاریخ جهانگشای جوینی ج 2 و مرآت البلدان و فهرست مجمل التواریخ و القصص و فهرست نزهه القلوب ج 3 شود، فروگذاشتن. (تاج المصادر بیهقی). بخودگذاشتن، چنانکه شتر را. (از منتهی الارب)، فرت بافتن. (تاج المصادر بیهقی). زود دربافتن، بافتن، چنانکه جامه را. تار بافتن، اصلاح کردن بین دو کس. اصلاح میان دو تن، سست و فروهشته شدن غلاف غورۀ خرما. (منتهی الارب)، نرم شدن دنبالۀ غورۀ خرما
ناحیتی از بلوک همدان. حد شمالی مهربان، حد شرقی چهاربلوک، حد جنوبی کنگاور و تویسرکان و حد غربی سُنقر. عده قری 124، جمعیت در حدود 37000 تن، مرکز آن نیز اسدآباد که در راه همدان بکرمانشاه است و گردنۀ معروفی دارد که در موقع زمستان غالباً از برف مستور میشود و قصبۀ اسدآباد در دامنۀ آن قرار گرفته. (جغرافیای سیاسی کیهان ص 383). و آن کنار راه همدان و کرمانشاه میان شهرآب و دهنبران در 434 هزارگزی تهران است و پستخانه و تلگرافخانه دارد و مولد سیدجمال الدین اسدآبادی متخلص به افغانی است. یاقوت گوید: اسدآباد شهری است که اسد بن ذی السرو الحمیری بهنگام عبور از آنجا با تبع عمارت کرد و ایرانیان سین را بمعجمۀ ساکن تلفظ کنند و آن شهری است که تا همدان یک منزل راه است و بین آن و مطابخ کسری سه فرسنگ است و تا قصراللصوص چهار فرسنگ و جماعتی بسیار از اهل علم و حدیث بدانجا نسبت دارند. (معجم البلدان). و رجوع به فهرست تاریخ جهانگشای جوینی ج 2 و مرآت البلدان و فهرست مجمل التواریخ و القصص و فهرست نزهه القلوب ج 3 شود، فروگذاشتن. (تاج المصادر بیهقی). بخودگذاشتن، چنانکه شتر را. (از منتهی الارب)، فرت بافتن. (تاج المصادر بیهقی). زود دربافتن، بافتن، چنانکه جامه را. تار بافتن، اصلاح کردن بین دو کس. اصلاح میان دو تن، سست و فروهشته شدن غلاف غورۀ خرما. (منتهی الارب)، نرم شدن دنبالۀ غورۀ خرما