جدول جو
جدول جو

معنی اسکلکند - جستجوی لغت در جدول جو

اسکلکند(اِ کَ کَ)
شهری بطخارستان. (دمشقی). شهرکی بطخارستان بلخ، کثیرالخیر و دارای روستاها و بدانجا منبری است، و گاه همزۀ آن بیندازند. (معجم البلدان) (انساب سمعانی)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(سَ کَ کَ)
ایالتی است در تخارستان شهری است پر برکت. (منتهی الارب) (از معجم البلدان). شهرکی است به خراسان اندر میان کوه نهاده و بسیار کشت و بزر و جای درویشان. (حدود العالم)
لغت نامه دهخدا
(سَ کَ کَ)
منسوب است به سکلکند که از نواحی تخارستان است. (الانساب سمعانی) (لباب الانساب)
لغت نامه دهخدا
(اِ کِ تُ)
یکی از مشاهیر شعرای انگلستان. مولد کمبرلاند سال 1460 میلادی و وفات در سنۀ 1529. وی در فکاهیات و هجاء اشتهار یافته است. اسکلتن بخانواده ای رهبان منسوب بوده و در عین حال بهجو اخلاق رذیلۀ همین طایفه پرداخته و بهمین علت مورد تعقیب آنان شده است
لغت نامه دهخدا
دهی جزء دهستان حومه بخش مرکزی شهرستان زنجان، 27000 گزی خاور زنجان و 6000 گزی شوسۀ زنجان - قزوین. سکنه 500 تن، شیعه. آب آن از چشمه. محصول آن غلات، انگور، بنشن. شغل اهالی زراعت و چوبداری. راه مالرو است. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(اِ کَ دَ)
از سانسکریت اسکنده، صنم اسکندبن مهادیو صبی راکب طاوس فی یده شکد، و هو کالسیف قاطع فی الجانبین و مقبضه فی وسطه علی هیئه دستج المهراس. (ماللهند بیرونی چ زاخائو ص 57 س 8، و رجوع به ص 272 س 12 شود).
لغت نامه دهخدا
دهی جزء دهستان رستم آباد بخش رودبار شهرستان رشت، 38000 گزی شمال رودبار و 4000 گزی باختر راه شوسۀ رودبار - رشت. سکنه 428 تن، شیعه. زبان گیلکی، فارسی. رود خانه محلی و چشمه سار، محصول برنج، زغال، لبنیات. شغل اهالی زراعت، گله داری، زغال سوزی، شال و جوراب بافی. 20 باب دکاکین مختلف و زغال فروشی و قهوه خانه سر راه شوسه دارد. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2 ص 13)
لغت نامه دهخدا
(اُ لَ)
شهری در ایالات متحدۀ امریکا (کالیفرنیا) ، در خلیج سانفرانسیسکو، دارای 384600تن سکنه و صنایع فلزسازی. (از فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا