جدول جو
جدول جو

معنی اسکارن - جستجوی لغت در جدول جو

اسکارن
(اِ رِ)
کرسی کانتن آلپ ماریتیم، ناحیۀ نیس، دارای 1062 تن سکنه و راه آهن از آن گذرد، پسر او، ژزف، لغوی، پرتستان، مولد آژن است. (1540- 1609 میلادی)
لغت نامه دهخدا
اسکارن
(اِ رُ)
پل. شاعر و نویسندۀ فرانسوی، مولد پاریس. او راست: ویرژیل تراوستی، رمان کمیک و کمدی های ابتکاری او مقدمۀ آثار مولیر بشمار میرود. وی با نوادۀ آگریپا دبینه که بعدها مادام دمنتنن گردید، ازدواج کرد و در بیشتر ایام عمر از روماتیسم معذّب بود. (1610- 1660 میلادی)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اسکار
تصویر اسکار
اسکار (Oscar) به معتبرترین و معروف ترین جوایز سینمایی جهان اشاره دارد که توسط آکادمی علوم و هنرهای سینما (AMPAS) اهدا می شود. این جوایز از سال 1929 میلادی به افتخار دستاوردهای برجسته در صنعت سینما اهدا می شوند.
تاریخچه و اهمیت جوایز اسکار
1. تاریخچه :
- اولین مراسم : اولین مراسم جوایز اسکار در 16 مه 1929 در هتل روزولت هالیوود برگزار شد.
- پیدایش نام : نام رسمی این جوایز `Academy Awards` است، اما به طور عمومی با نام `اسکار` شناخته می شود. داستان های مختلفی درباره منشأ نام `اسکار` وجود دارد، از جمله این که یک کارمند آکادمی گفته بود که مجسمه شبیه به عموی او، اسکار، است.
2. اهمیت و تأثیرگذاری :
- اعتبار هنری : دریافت جایزه اسکار به عنوان بزرگترین افتخار در صنعت سینما محسوب می شود و اعتبار زیادی به برندگان می بخشد.
- تأثیر تجاری : برنده شدن یا حتی نامزد شدن برای اسکار می تواند تأثیر قابل توجهی بر فروش بلیط فیلم ها و درآمدهای ناشی از آنها داشته باشد.
دسته بندی های جوایز اسکار
جوایز اسکار در دسته بندی های متعددی اهدا می شود که مهمترین آنها عبارتند از:
1. بهترین فیلم (Best Picture) :
- معتبرترین جایزه اسکار که به تهیه کنندگان بهترین فیلم سال اهدا می شود.
2. بهترین کارگردان (Best Director) :
- به کارگردانی که بهترین کارگردانی فیلم را انجام داده باشد تعلق می گیرد.
3. بهترین بازیگر مرد (Best Actor) :
- به بازیگر مردی که بهترین نقش آفرینی را داشته باشد اهدا می شود.
4. بهترین بازیگر زن (Best Actress) :
- به بازیگر زنی که بهترین نقش آفرینی را داشته باشد تعلق می گیرد.
5. بهترین بازیگر مرد نقش مکمل (Best Supporting Actor) :
- به بازیگر مردی که بهترین نقش مکمل را ایفا کرده باشد اهدا می شود.
6. بهترین بازیگر زن نقش مکمل (Best Supporting Actress) :
- به بازیگر زنی که بهترین نقش مکمل را ایفا کرده باشد تعلق می گیرد.
7. بهترین فیلمنامه اورجینال (Best Original Screenplay) :
- به نویسنده ای که بهترین فیلمنامه اورجینال را نوشته باشد اهدا می شود.
8. بهترین فیلمنامه اقتباسی (Best Adapted Screenplay) :
- به نویسنده ای که بهترین فیلمنامه اقتباسی را نوشته باشد تعلق می گیرد.
مجسمه اسکار
- طراحی و ساخت :
- مجسمه اسکار که یک شوالیه را با شمشیری در دست نشان می دهد، توسط سدریک گیبونز طراحی و توسط جورج استنلی مجسمه ساز ساخته شده است.
- این مجسمه از فلز بریتانیا ساخته شده و با طلا آبکاری شده است.
مراسم اسکار
- محل برگزاری :
- مراسم اسکار معمولاً در تئاتر دالبی (Dolby Theatre) در هالیوود، لس آنجلس برگزار می شود.
- پخش تلویزیونی :
- این مراسم به صورت زنده از طریق تلویزیون پخش می شود و میلیون ها نفر در سراسر جهان آن را تماشا می کنند.
جوایز اسکار نه تنها به عنوان یک افتخار بزرگ برای برندگان آن محسوب می شود، بلکه نقش مهمی در شکل دهی به صنعت سینما و تعیین استانداردهای آن دارد. این جوایز هنرمندان و فیلمسازان را تشویق می کنند تا بهترین کارهای خود را ارائه دهند و به این ترتیب به ارتقای کیفیت و تنوع سینما کمک می کنند.
فرهنگ اصطلاحات سینمایی
تصویری از اسکان
تصویر اسکان
ساکن کردن، سکونت دادن، در علوم ادبی ساکن و بی حرکت خواندن حرفی، ساکن کردن
فرهنگ فارسی عمید
(اَ)
جمع واژۀ سکن
لغت نامه دهخدا
(نَنْ دَ /دِ)
آرام کردن. (منتهی الارب). آرامانیدن. (زوزنی).
لغت نامه دهخدا
(اُ)
اوّل. یکی از سلاطین سوئد، متولد 1799 میلادی و متوفای 1850. وی پسر ژنرال موسوم به برنادوت است که او را بنام شارل چهاردهم بر تخت سوئد نشاندند. اسکار در سنۀ 1844 میلادی جانشین پدر گردید. این پادشاه بترقی و تعالی کشور تمایل بسیار داشت. صنایع و امور عام المنفعه را ترویج و نظامات و قوانین را اصلاح و تعدیل کرد و پیش از جلوس بعضی آثار مربوط بتربیت عمومی و قوانین جزا بوجود آورد
لغت نامه دهخدا
مست گردانیدن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی) (منتهی الارب). مست کردن. مستی آوردن
لغت نامه دهخدا
(اِ)
دهی جزء دهستان کزاز سفلی بخش سره بند شهرستان اراک، در 24000 گزی شمال آستانه و 6000 گزی راه اراک به بروجرد. کوهستان، سردسیر. سکنه 797 تن. شیعه، فارسی. آب آن از رود خانه دوآب و چشمه سراب. محصول آن غلات، چغندر قند، انگور، میوه جات. شغل اهالی زراعت و گله داری. راه آن مالرو و از فر میتوان اتومیبل برد. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2 ص 13)
لغت نامه دهخدا
(اِ بُ)
دهی جزء بلوک فاراب دهستان عمارلو بخش رودبار شهرستان رشت در 30000 گزی شمال خاور پل لوشان. کوهستان، سردسیر. سکنه 85 تن. تاتی، فارسی زبان. آب آن از رود خانه جیرنده. محصول آن غلات، میوه جات. شغل اهالی زراعت و عده ای در زمستان برای کسب معیشت به گیلان میروند. راه آن مالرو است. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2 ص 13)
لغت نامه دهخدا
یکی از قرای معظم رودشت (عراق عجم). (نزهه القلوب حمداﷲ مستوفی مقالۀ 3 چ گای لیسترانج ص 51)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
رودخانه ای است در جهت شمالی فرانسه که در ایالت پادکاله سرچشمه گرفته بعد از طی یک مسافت 100 هزارگزی به رود اسکو میریزد و مسافت 80 هزارگزی از این رود را بوسیلۀ سدّها قابل کشتی رانی کرده اند
لغت نامه دهخدا
(اِ رَ)
منسوب به اسکارن، قریه ای از قراء صغد سمرقند. (سمعانی). رجوع به اسکارن شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از اسکار
تصویر اسکار
کسی را مست کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارکاون
تصویر ارکاون
رئیس و مهتر و قاضی بزرگ، مطلق نصرانی و مسیحی، ارکاون، ارکئون
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسکادر
تصویر اسکادر
فرانسوی بخش ناو دسته چند کشتی جنگی به فرماندهی یک تن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسکارید
تصویر اسکارید
فرانسوی کرم روده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسکاریس
تصویر اسکاریس
فرانسوی کرم روده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسکالش
تصویر اسکالش
اندیشه فکر تفکر خیال
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسحاره
تصویر اسحاره
رومی از داروها تودری
فرهنگ لغت هوشیار
یونانی تازی شده سخن پریشان، انگاره افسانه، اندار: تلخ می آید تو را گفتار من خواب می آرد تو را اندار من میتخت (مقدم جستار مهر و ناهید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استکان
تصویر استکان
ظرفی که در آن چای میاشامند، پیاله
فرهنگ لغت هوشیار
یونانی تازی شده زراندوک از گیاهان گیاهی از تیره زرآوند که پایاست و در جنگلهای مرطوب نواحی معتدله اروپا میروید. سوش و ریشه آن بوی معطر دارد و در طب بعنوان مسهل و مقیی مصرف میگردد. برباله، اسارون شامی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استاره
تصویر استاره
چادر پشه بند پرده
فرهنگ لغت هوشیار
ایستادن قیام کردن برخاستن، مقاومت کردن، پایدار ماندن در خدمت ایستادن دیری خدمت ماندن در خدمت ایستاد ن دیری خدمت کردن، اقامت کردن ماندن، مصمم شدن عزم کردن قصد کردن، توقف کردن، یا استادن به کاری. مشغول شدن به آن و ورزیدن آن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استارت
تصویر استارت
راه انداختن، شروع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسکان
تصویر اسکان
جا دادن، آرام کردن، آرامانیدن، بی حرکت کردنحرف را
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استارین
تصویر استارین
سپندر در ساختن سپندار شمع به کارمی رود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ابکاره
تصویر ابکاره
کشت و زرع کشاورزی حرث، (توسعا) مزرع مزرعه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسکادرن
تصویر اسکادرن
فرانسوی سوار کاران اسواران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسکابه
تصویر اسکابه
خنوری درخنور درخم
فرهنگ لغت هوشیار
((اُ))
جایزه ای که از طرف آکادمی هنرهای سینمای آمریکا به عوامل مختلف تولید فیلم تعلق می گیرد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اسکان
تصویر اسکان
((اِ))
ساکن کردن، خانه نشین کردن
فرهنگ فارسی معین
استقرار، تخت قاپو، جایدهی، سکونت
فرهنگ واژه مترادف متضاد
روستایی از دهستان چهاردانگه ی، سورتچی ساری
فرهنگ گویش مازندرانی