امبرواز د... سرتیپ ایطالیائی، مولد ژن (جنوه). وی در خدمت دولت اسپانیا در هلند و لمباردی کسب شهرت کرد. (1569- 1630 میلادی) ، قسمی بازی کودکان عرب که آنرا کجکجه نیز گویند، لقیت منه است الکلبه، ناپسندی دیدم از وی. (منتهی الارب). رجوع به است شود
امبرواز دُ... سرتیپ ایطالیائی، مولد ژِن (جنوه). وی در خدمت دولت اسپانیا در هلند و لمباردی کسب شهرت کرد. (1569- 1630 میلادی) ، قسمی بازی کودکان عرب که آنرا کجکجه نیز گویند، لقیت منه است الکلبه، ناپسندی دیدم از وی. (منتهی الارب). رجوع به اِسْت شود
موسیوس. یکی از پاتریسین های جوان رومی. وی بهنگام محاصرۀ رم بدست پرسنّا (507 قبل از میلاد) داخل اردوی دشمن گردید تا شاه را بکشد، ولی فریب خورد و یکی از صاحب منصبان را بقتل رسانید. او را گرفته بنزد شاه بردند و بامر شاه دست او را در میان آتشی حاد گذاشتند و او اعتراف کرد که سیصد جوان رومی سوگند یاد کرده اند که پرسنا را بکشند، در نتیجه فرمانده اتروسک متوحش گردیده و با رومیان صلح کرد
موسیوس. یکی از پاتریسین های جوان رومی. وی بهنگام محاصرۀ رم بدست پُرسِنّا (507 قبل از میلاد) داخل اردوی دشمن گردید تا شاه را بکشد، ولی فریب خورد و یکی از صاحب منصبان را بقتل رسانید. او را گرفته بنزد شاه بردند و بامر شاه دست او را در میان آتشی حاد گذاشتند و او اعتراف کرد که سیصد جوان رومی سوگند یاد کرده اند که پرسنا را بکشند، در نتیجه فرمانده اِتروسک متوحش گردیده و با رومیان صلح کرد
اشوکا. پادشاه هند. وی از سال 263 تا 226 یا 260 تا 223 قبل از میلاد سلطنت کرد. و مروج دین بودا بود. کتیبه ای از این پادشاه به دست آمده که وفات بودا از آن به سال 480 قبل از میلاد مستفاد می شود. دین بودا در عهد این پادشاه مقتدر از حدود هند تجاوز و به واسطۀ مبلغین از شمال غربی تا کشمیر و قندهار و کابل نفوذ کرد و متدرجاً به سواحل جیحون رسید. (یشتها تألیف پورداود ج 2 صص 29-30). و رجوع به ایران در زمان ساسانیان ترجمه رشید یاسمی ص 21 شود
اشوکا. پادشاه هند. وی از سال 263 تا 226 یا 260 تا 223 قبل از میلاد سلطنت کرد. و مروج دین بودا بود. کتیبه ای از این پادشاه به دست آمده که وفات بودا از آن به سال 480 قبل از میلاد مستفاد می شود. دین بودا در عهد این پادشاه مقتدر از حدود هند تجاوز و به واسطۀ مبلغین از شمال غربی تا کشمیر و قندهار و کابل نفوذ کرد و متدرجاً به سواحل جیحون رسید. (یشتها تألیف پورداود ج 2 صص 29-30). و رجوع به ایران در زمان ساسانیان ترجمه رشید یاسمی ص 21 شود
دهی است از دهستان مشک آباد از بخش مرکزی شهرستان شاهی واقع در چهار هزارگزی جنوب شرقی جویبار. ناحیه ای است در جلگه، معتدل، مرطوب، مالاریایی، دارای 470 تن سکنه. مذهب اهالی شیعه است و مردم آن به لهجۀ مازندرانی سخن میگویند. از آب رود مشروب میشود. محصول آنجا برنج و غلات و پنبه و صیفی است و شغل اهالی زراعت است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)
دهی است از دهستان مشک آباد از بخش مرکزی شهرستان شاهی واقع در چهار هزارگزی جنوب شرقی جویبار. ناحیه ای است در جلگه، معتدل، مرطوب، مالاریایی، دارای 470 تن سکنه. مذهب اهالی شیعه است و مردم آن به لهجۀ مازندرانی سخن میگویند. از آب رود مشروب میشود. محصول آنجا برنج و غلات و پنبه و صیفی است و شغل اهالی زراعت است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)
دهی است از دهستان علی آباد بخش مرکزی شهرستان شاهی، واقع در 1500 گزی خاوری راه شوسۀ شاهی به ساری، 3 هزارگزی شمال خاوری ساری. دشت، هوای آن معتدل و مرطوب، و آب آن از رود خانه سیاه رود و چشمه. محصول آن، برنج، غلات، توتون، پنبه، نیشکر و ابریشم است. 2000 تن سکنه دارد که بشغل زراعت و کارگری در کارخانه ها اشتغال دارند. از صنایع دستی محلی زنان بافتن پارچه های ابریشمی و کرباس است. راه شوسۀ فرعی و دبستان دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)
دهی است از دهستان علی آباد بخش مرکزی شهرستان شاهی، واقع در 1500 گزی خاوری راه شوسۀ شاهی به ساری، 3 هزارگزی شمال خاوری ساری. دشت، هوای آن معتدل و مرطوب، و آب آن از رود خانه سیاه رود و چشمه. محصول آن، برنج، غلات، توتون، پنبه، نیشکر و ابریشم است. 2000 تن سکنه دارد که بشغل زراعت و کارگری در کارخانه ها اشتغال دارند. از صنایع دستی محلی زنان بافتن پارچه های ابریشمی و کرباس است. راه شوسۀ فرعی و دبستان دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)
دهی از دهستان پازوار بخش بابلسر شهرستان بابل، واقع در 7000گزی شمال بابل، کنار شوسۀ بابل به بابلسر. دشت. معتدل مرطوب مالاریائی با 180 تن سکنه. مازندرانی و فارسی زبان. آب آن از چاه. محصول پنبه، کنجد، باقلا، صیفی، غلات. شغل اهالی زراعت. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)
دهی از دهستان پازوار بخش بابلسر شهرستان بابل، واقع در 7000گزی شمال بابل، کنار شوسۀ بابل به بابلسر. دشت. معتدل مرطوب مالاریائی با 180 تن سکنه. مازندرانی و فارسی زبان. آب آن از چاه. محصول پنبه، کنجد، باقلا، صیفی، غلات. شغل اهالی زراعت. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)