جدول جو
جدول جو

معنی اسپازیا - جستجوی لغت در جدول جو

اسپازیا(اَ)
معشوقۀ یونانی کورش کوچک، که جزو غنائم بدست اردشیر دوم افتاد و در قصر سلطنتی بسر میبرد. روزی که اردشیر پسر خود داریوش را جانشین و ولیعهد خویش قرار داد، بنا بعادت ایران قدیم که در این روز ولیعهد هر چیز که از شاه بخواهدباید مجری دارد، داریوش از پدر خواست که اسپازیا معشوقۀ عمش را به او بخشد. شاهنشاه خواهش وی را اجابت کرد اما باطناً از این امر خوشدل نبود. پس از چندی اسپازیا را بهمدان فرستاد تا در آنجا راهبۀ معبد ناهید گشته پارسا و پاکدامن بسر برد. ولیعهد از حرکت پدر آزرده گشته سوء قصد وی کرد لکن نقشۀ او کشف شد وبفرمان شاه او را بدار آویختند. (یشتها تألیف پورداود ج 1 ص 169 بنقل از پلوتارک و کتزیاس و دینون)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اِ پِ)
شهری به ایتالیا (لیگوری) ، دارای 000، 110 تن سکنه. و آن بندر تجاری و نظامی و مؤسسات بحریه است. اسپچیا. (قاموس الاعلام ترکی)
لغت نامه دهخدا
(اِ پِ)
اسپچه. یکی از جزایر یونان در بحرالجزائر در جهت شرقی شبه جزیره موره در مدخل خلیج آنابولی، و آن جزیره ای کوهستانیست، طول آن از شمال غربی به جنوب شرقی 9 هزارگز و عرض آن از شمال شرقی به جنوب غربی 5 هزارگز و در ساحل شمال شرقی قصبه ای موسوم بهمین اسم و چند قریه وجود دارد و عده نفوس آن به 1500 تن بالغ شود و همه از نژاد آرناؤد و ملاّحی ورزند. در جهت شرقی این جزیره جزیره دیگر مسمی به ایدره نیز هست و اهالی این هر دوجزیره بدزدان دریائی شهرت دارند. و اکثر کشتی بانان و نیروی دریائی یونان از اهالی این جزایر تشکیل شده. اسم اصلی اسپچه ’تیپارنوس’ بوده و در زمان ادارۀ عثمانی ’سودلیجه’ نامیده میشد. (قاموس الاعلام ترکی)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
در کشتی، فن کمرتاب را بکار بردن. (فرهنگ فارسی معین) :
در مخالف که ترا گفت که سر خواب بزن
کوه اگر بر سرت افتاد کمرتاب بزن.
(فرهنگ فارسی معین).
و رجوع به مادۀ قبل شود
لغت نامه دهخدا
(اِ)
اسپانیا به تلفظ عربی
لغت نامه دهخدا
(اِ)
از یونانی ستادین، معادل است با 600 پای (قدم) یونانی. و انّما رصد المأمون کان لما طالع من کتب الیونانیین حصه الجزو الواحد خمسمائه اسطاذیا و هو مقدارلهم... (تحدید نهایات الاماکن لابی ریحان البیرونی) ، آتش کاو از آهن. (از منتهی الارب) ، چیزی است که به آن خاک از کله برمیدارند و آنچه به آن خمیر از لاوک بردارند. ج، اساطیم، فروزینۀ آتش. (منتهی الارب) ، نوعی از حدید است که فولاد باشد. (تحفۀ حکیم مؤمن). شاپورگان. شابرقان. (داود ضریر انطاکی ذیل کلمه حدید). پولاد کانی. ذکر. فولاد معدنی، از آلات منجنیق حدیده ای است در طرف سهم، آنجا که سنگ افکندنی را آویزند
لغت نامه دهخدا
(اِ پِ)
شهر و اسکله ایست در شمال سواحل شرقی ایتالیا مرکز شهر لوانته در میان خلیجی موسوم بهمین نام، در 80 هزارگزی جنوب شرقی جنوه. لنگرگاه آن بسیار استوار و مسکن و موقف سفائن نظامی و تجارتی میباشد. (قاموس الاعلام ترکی).
لغت نامه دهخدا
(اِ پانْیْ)
ژان لوئی بریژیت. سرتیپ فرانسوی، مولد اش. وی در جنگ اسلینگ کشته شد. (1766- 1809 میلادی)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
اسپاده. لئونلّو. نقاش ایتالیائی، متولد در بلنی، تلمیذ ’کاراش’. وی دارای سبک رآلیست بود. (1576- 1622 میلادی). بعض آثار او در موزۀ لوور و موزه های دیگر موجود است
لغت نامه دهخدا
(اَ)
جمع واژۀ آسیه
لغت نامه دهخدا
تصویری از اسپاهی
تصویر اسپاهی
سپاهی، لشکری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسپاهی
تصویر اسپاهی
((اِ))
سپاهی، لشکری
فرهنگ فارسی معین