جدول جو
جدول جو

معنی اسناف - جستجوی لغت در جدول جو

اسناف
(اَ)
قلعه ایست در یمن از مخلاف سنحان. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
اسناف
(شِ)
درپیش شدن. (زوزنی). پیش شدن شتر یا اسب، جماعت شتران و اسبان را. (منتهی الارب). در پیش شدن اسب. (تاج المصادر بیهقی).
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اسعاف
تصویر اسعاف
برآوردن، روا کردن، برآوردن حاجت، کارگشایی کردن، یاری کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اصناف
تصویر اصناف
صنف ها، نوع ها، گونه ها، رسته ها، پیشه ورها، جمع واژۀ صنف
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اسیاف
تصویر اسیاف
سیف ها، شمشیرها، ساحل دریاها، ساحل رودها، جمع واژۀ سیف
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اسراف
تصویر اسراف
زیاده روی کردن در مصرف چیزی، از حد درگذشتن در انجام کاری، زیاده روی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اسناد
تصویر اسناد
سندها، در علم حقوق نوشته های که وام یا طلب کسی را معین سازد یا مطلبی را ثابت کند، جمع واژۀ سند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اکناف
تصویر اکناف
کنف ها، جوانب، کرانه ها، گوشه ها، جمع واژۀ کنف
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اسلاف
تصویر اسلاف
سلف ها، گذشتگان، درگذشتگان، جمع واژۀ سلف، کسانی که پیش تر از پدران و خویشان خویش می زیسته اند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اسناد
تصویر اسناد
نسبت دادن، منسوب کردن، منسوب کردن حدیث به کسی، در دستور زبان علوم ادبی نسبت دادن گزاره به نهاد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اسنان
تصویر اسنان
سن ها، صحنه های نمایش تئاتر، جمع واژۀ سن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اسناق
تصویر اسناق
سنگینی ناگواری، سرکشی در ناز و فراوانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اهناف
تصویر اهناف
شتابیدن آمادگی برای گریه نرم خندیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ادناف
تصویر ادناف
گران بیماری سخت بیماری، لاغرکردن لاغرشدن نزاریدن
فرهنگ لغت هوشیار
رنگ بر گرداندن، پست گرایی، کناره گزینی، خیره شدن خیره نگریستن تیزنگری، پراکندن افشاندن، دوخبافی
فرهنگ لغت هوشیار
برآوردن، نیاز، نزدیک شدن، دوستی کردن، یاریدهی بر آوردن، روا کردن (حاجت و مانند آن)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسراف
تصویر اسراف
به لغت سزیانی، عبد، بنده وبیهوده خرج کردن
فرهنگ لغت هوشیار
شامه هشتن (شامه مقنعه (هشته فرو گذاشته رها کرده آویخته، تیرگی چشم، چراغ فرا گرفتن، پرده بر گرفتن، خوابیدن
فرهنگ لغت هوشیار
جمع سلف، پیشینیان در گذشتگان نیاکان جمع سلف پیشینیان پدران پیشین مقابل اخلاف. ج سلف، پدران پیشین، قدما، اقدمین، گذشتگان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسکاف
تصویر اسکاف
کفشدوز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اکناف
تصویر اکناف
کرانه ها، اطراف
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسناع
تصویر اسناع
فرزند نیک آوردن، نیکو گردیدن، دراز شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اصناف
تصویر اصناف
جمع صنف، قسمتها، انواع، گونه ها، گروهها، پیشه وران
فرهنگ لغت هوشیار
جمع سن، دندان ها، سال ها بر آمدن دندان نیش زدن دندان، کلانسالگی پیر شدن جمع سن. سالهای زندگی، دندانها
فرهنگ لغت هوشیار
جمع سیف، شمشیرها، دریا کنارها جمع سیف شمشیرها تیغها. اسید مرکبی است که از ترکیب جسمی بسیط با ئیدرژن حاصل شود و طعم آن ترش مزه است بعضی اقسام آن از ترکیب یک شبه فلز با ئیدرژن بدست آید مانند: اسید برمیدریک اسید سولفیدریک و بعضی اسیدهای اکسیژن دار مانند: اسید سولفورو و اسید سولفوریک و اسید ازتیک از ترکیب انیدریدها با آب تهیه میشوند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسنام
تصویر اسنام
بالا رفتن دود، افرازه یابی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسناد
تصویر اسناد
اوراقی که دارای ارزش مالی باشد، سند، اسناد بها دار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسناط
تصویر اسناط
جمع سناط و سناط، کوسگان، ریش بزیان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسناخ
تصویر اسناخ
جمع سنخ، بن دندان ها بیخ دندان ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسنان
تصویر اسنان
جمع سن، دندان ها، دندانه داس، تیزی مهره پشت، سال های زندگی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اسناد
تصویر اسناد
((اِ))
نسبت دادن چیزی به کسی، منسوب کردن حدیث به کسی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اسلاف
تصویر اسلاف
جمع سلف، پیشینیان، درگذشتگان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اسراف
تصویر اسراف
ریخت و پاش، بد دستی، هدر دادن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اسلاف
تصویر اسلاف
پیشینیان، گذشتگان، یشینیان
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اکناف
تصویر اکناف
پناهاندن، پناه ها، کنارها
فرهنگ واژه فارسی سره