جدول جو
جدول جو

معنی اسقوفیه - جستجوی لغت در جدول جو

اسقوفیه
شب کلاه. (دزی ج 1 ص 23)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اِ تُفْ لِ)
ژان نیکلا. ژنرالی از مردم وانده. مولد وی لونویل. در آنژه تیرباران کردند. (1751- 1796 میلادی) ، جامۀ بافته. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
نام طبیبی یونانی. (ابن الندیم از یحیی النحوی). یکی از اطباء دورۀ فترت بین غورس و مینس. (عیون الانباء ج 1 ص 22)
لغت نامه دهخدا
(اِ فی یَ)
اصحاب ابی جعفر الاسکاف. قالوا: ان الله تعالی لایقدر علی ظلم العقلاء بخلاف ظلم الصبیان و المجانین فانه یقدر علیه. (تعریفات جرجانی). فرقه ای از معتزله و یاران ابوجعفر اسکاف باشند. گویند: خدای تعالی توانا نباشد که بر خردمندان ستم کند بخلاف کودکان و دیوانگان که نسبت به آنان ستم تواند کرد. کذافی شرح المواقف. (کشاف اصطلاحات الفنون) (سمعانی)
لغت نامه دهخدا
(اَ فی یَ)
نام سال پنجم بعثت رسول صلوات الله علیه از سیزده سال توقف آن حضرت در مکه
لغت نامه دهخدا
نامی است که عربها بر شهر لفقوشه و مرکز جزیره قبرس اطلاق کردند. (از قاموس الاعلام ترکی)
لغت نامه دهخدا
(لِ چَ)
نام قصبه ای در سنجاق طرنوی در بلغارستان، واقع در 20هزارگزی شمال شرقی طرنوی کنار نهر اسلاتار شعبه رود یانتره که به دانوب میریزد. دارای 6425 تن سکنه. این قصبه رابر تپۀ فوقانی مناستری است. (قاموس الاعلام ترکی)
لغت نامه دهخدا
(اُ فَ)
قرابت شویان دو خواهر با هم. یقال: بینهما اسلوفه، ای صهر. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(اُ فَ)
آنچه زن از دوک بیرون کشد چون کامل گرداند آنرا. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(اَ)
نوعی سلیخه
لغت نامه دهخدا
(اَ یَ)
جمع واژۀ سقاء. (دهار). جمع واژۀ سقاء، بمعنی مشک شیر و آب. (منتهی الارب).
لغت نامه دهخدا
(اُ قُفْ فَ)
روستایی است به اندلس. (منتهی الارب). رستاقی نزه به اندلس دارای درختان باطراوت و قصبۀ آن غافق است. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(اَ یَ)
جمع واژۀ قفا، پس گردن و پس سر. (دهار) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). رجوع به قفا شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از اسکوفه
تصویر اسکوفه
آستانه آستانه در
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسقیه
تصویر اسقیه
جمع سقا، آبدهان، مشک ها، شیر آب ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اقفیه
تصویر اقفیه
جمع قفا، پس گردن ها پشت سرها
فرهنگ لغت هوشیار