جدول جو
جدول جو

معنی اسفطس - جستجوی لغت در جدول جو

اسفطس
نام طبیبی از یونان قدیم. (ابن الندیم از یحیی النحوی)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اِ فَ طِ)
بیونانی نوعی از مومیائی باشد که آنرا مومیائی کوهی گویند و بعربی قفرالیهود خوانند. ابوطامون. (آنندراج). و رجوع به استطلس شود
لغت نامه دهخدا
(اِ فَ)
نام دهی بمرو. (منتهی الارب). یکی از قرای مرو قرب فاز. و آنرا اسبس و القن گویند و از آنجاست خالد بن رقادبن ابراهیم الذهلی الاسفسی. (معجم البلدان) ، موضعی در ناحیۀ مهرانرود تبریز. (نزهه القلوب حمداﷲ مستوفی چ لیسترانج مقالۀ ثالثه ص 79)
لغت نامه دهخدا
(اَطَ)
پهن بینی و پست استخوان بینی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). نای بینی فرونشسته. (مهذب الاسماء) (تاج المصادر بیهقی). پهن بینی. (المصادر زوزنی) (دستور). تأنیث آن فطساء. ج، فطس. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). خفته بینی. (یادداشت مؤلف). بمعنی دماغی که پهن باشد. (از انساب سمعانی) : حدثنی...ان مسیلمه الکذاب کان... اخنس الانف افطس. (بلاذری)
لغت نامه دهخدا
(اَ طَ)
بنی افطس، نام سلسله ای از حکمرانان قسمتی از اندلس است. این سلسله بدست ابن افطس که از نژاد بربرها بود در اوائل قرن پنجم تأسیس یافت و تا تاریخ 483 هجری قمری حکومت کردند. رجوع به قاموس الاعلام ترکی شود، کنایه از فلک و زمانه است. (آنندراج) (هفت قلزم). و رجوع به افعی شود
لغت نامه دهخدا
(اَ طَ)
علی. از علویانی که در زمان مأمون عباسی در بصره خروج کرد. رجوع شود به تاریخ گزیده ص 312، زبانۀ آتش. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
تصویری از افطس
تصویر افطس
مردی که استخوان بینی وی فرو رفته و نوک بینی اش پهن باشد پهن بینی
فرهنگ لغت هوشیار