جدول جو
جدول جو

معنی اسطقس - جستجوی لغت در جدول جو

اسطقس
اصل هر چیز، ماده، مایه، هر یک از عناصر چهارگانه شامل آب، خاک، باد و آتش
تصویری از اسطقس
تصویر اسطقس
فرهنگ فارسی عمید
اسطقس(اُ طُ قُس س / اِ طُ قِ)
از یونانی اوستوقس، عنصر، ماده. مایه. مادۀ از هر چیزی. (مؤید الفضلاء). اصل هر شی ٔ:
حبر اکرم هم اسطقس ّ کرم
نیر اعظم آیت دادار.
خاقانی.
لغت نامه دهخدا
اسطقس
یونانی تازی شده فروهرها، ناب هر چیز، کیا (عنصر) آخشیج، استخوان بندی مایه ماده اصل هر چیز ماده نخستین در آفرینش هیولی، عنصرهای چهارگانه: آب و خاک و باد و آتش، استخوان بندی هر چیز آنچه مایه قوام و دوام چیزهاست، جمع اسطقسات
فرهنگ لغت هوشیار
اسطقس((اُ طُ قُ))
این کلمه در اصل یونانی است به معنی ماده و اصل هر چیزی، عناصر چهارگانه، آب، خاک، باد و آتش، استخوان بندی هر چیز، مفرد اسطقسات
تصویری از اسطقس
تصویر اسطقس
فرهنگ فارسی معین
اسطقس
اساس، اصل، پایه، رکن، عنصر، مایه
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اسطقسات
تصویر اسطقسات
اسطقس ها، اصل هر چیز، ماده، مایه، عناصر چهارگانه شامل آب، خاک، باد و آتش
فرهنگ فارسی عمید
(اُتُ قُس س)
رجوع به اسطقس و استقص شود، پشتواره برداشتن. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
یکی از حکما که در صنعت کیمیا (زرسازی) بحث کرده و بعمل اکسیر تام رسیده است. (ابن الندیم)
لغت نامه دهخدا
در فهرست مخزن الادویه آمده: اسطرماطوس اسپند است و بفرنگی اسطلس. گویند قفرالیهود است و اسطون (ظ: فرسطوس) نیز نامند. رجوع به استطلس و اسطرماطوس شود، افسانه. ج، اساطیر
لغت نامه دهخدا
یکی از مترجمین کتاب الفلاحه الرومیه تألیف الحکیم قسطوس بن اسکور اسکینه (کذا) بعربی. (کشف الظنون چ 1 استانبول ج 2 ص 293)
لغت نامه دهخدا
(اُ طُ قُس سا)
جمع واژۀ اسطقس. عناصر. (غیاث). عناصر اربعه. (برهان). طبایع را نیز گفته اند که آن حرارت و برودت و رطوبت و یبوست باشد. (برهان). رومیان طبایع اربعه را نیز گویند و عرب آنرا عناصر اربعه گویند. کذا فی الادات و زاد فی الشرفنامه یکی را اسطقس نامند چنانچه بتازیش عنصر و عناصر خوانند و فیهانظر. و یبوست را گویند و عناصر باد و خاک و آب و آتش را نامند پس هر دو یکی چگونه باشد و عناصر بمنزلۀجسم است و طبایع همچو جان آن. و فرق میان ایشان ظاهر است. و سطقسات بضمتین و با سین مخففه نیز در این لغتی است. (مؤید الفضلاء). هو لفظ یونانی بمعنی الاصل و تسمی العناصر الاربع التی هی الماء و الارض و الهواءو النار اسطقسات لانها اصول المرکبات التی هی الحیوانات و النباتات و المعادن. (تعریفات جرجانی). عناصر اربعه بلغت رومی. (آنندراج) : از تأثیرات حرکات شوقی آن سلسله اسطقسات اصول اربعه با تضاد امزجه و اختلاف کیفیات در یکدیگر پیوست. (تاریخ وصاف).
- اسطقسات اربعه. رجوع به اسطقس شود، افسانه. (مهذب الاسماء) (غیاث). ج، اساطیر:
قفل اسطورۀ ارسطو را
بر در احسن الملل منهید.
خاقانی
لغت نامه دهخدا
(چَ / چِاُ طُ قُ)
چهارآخشیج. چهارعنصر، آب و آتش. باد و خاک: پس از زبدۀ لطایف چهاراسطقس سه مولود در وجود آورد. (سندبادنامۀ ظهیری ص 2)
لغت نامه دهخدا
یونانی تازی شده کیاها، فروهرها، آخشیجان، استخوان بندیها، ستارگان توده های آسمانی، هندچک (هندسه تازی شده) جمع اسطقس. الف - مایه ها مواد. ب - عنصرهای نخستین هر چیز عناصر اربعه، جمع اجرام سماوی. ج - علم هندسه
فرهنگ لغت هوشیار