جدول جو
جدول جو

معنی اسطاذیا - جستجوی لغت در جدول جو

اسطاذیا
(اِ)
از یونانی ستادین، معادل است با 600 پای (قدم) یونانی. و انّما رصد المأمون کان لما طالع من کتب الیونانیین حصه الجزو الواحد خمسمائه اسطاذیا و هو مقدارلهم... (تحدید نهایات الاماکن لابی ریحان البیرونی) ، آتش کاو از آهن. (از منتهی الارب) ، چیزی است که به آن خاک از کله برمیدارند و آنچه به آن خمیر از لاوک بردارند. ج، اساطیم، فروزینۀ آتش. (منتهی الارب) ، نوعی از حدید است که فولاد باشد. (تحفۀ حکیم مؤمن). شاپورگان. شابرقان. (داود ضریر انطاکی ذیل کلمه حدید). پولاد کانی. ذکر. فولاد معدنی، از آلات منجنیق حدیده ای است در طرف سهم، آنجا که سنگ افکندنی را آویزند
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اِ)
در کشتی، فن کمرتاب را بکار بردن. (فرهنگ فارسی معین) :
در مخالف که ترا گفت که سر خواب بزن
کوه اگر بر سرت افتاد کمرتاب بزن.
(فرهنگ فارسی معین).
و رجوع به مادۀ قبل شود
لغت نامه دهخدا
(اَ)
معشوقۀ یونانی کورش کوچک، که جزو غنائم بدست اردشیر دوم افتاد و در قصر سلطنتی بسر میبرد. روزی که اردشیر پسر خود داریوش را جانشین و ولیعهد خویش قرار داد، بنا بعادت ایران قدیم که در این روز ولیعهد هر چیز که از شاه بخواهدباید مجری دارد، داریوش از پدر خواست که اسپازیا معشوقۀ عمش را به او بخشد. شاهنشاه خواهش وی را اجابت کرد اما باطناً از این امر خوشدل نبود. پس از چندی اسپازیا را بهمدان فرستاد تا در آنجا راهبۀ معبد ناهید گشته پارسا و پاکدامن بسر برد. ولیعهد از حرکت پدر آزرده گشته سوء قصد وی کرد لکن نقشۀ او کشف شد وبفرمان شاه او را بدار آویختند. (یشتها تألیف پورداود ج 1 ص 169 بنقل از پلوتارک و کتزیاس و دینون)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
اسپانیا به تلفظ عربی
لغت نامه دهخدا
(اِ)
استایره. استاجره. استاغره. مولد ارسطو، حکیم معروف یونانی. اسطاغاریا شهرکی است در مقدونیۀقدیم در خلقیدونا (کالسی دوون) یعنی ساحل شرقی شبه جزیره کسندیره و آن را یونانیان بناکرده و مسکن خویش ساختند و آن بنابر مشهور وطن حکیم مشهور ارسطوست. یک لنگرگاه دارد و مقابل آن یک جزیره است. این شهرک در حال حاضر بیک قریۀ بزرگ مبدل و به اسم لیبیاده معروف شده و در قضای کسندیره از ولایت و سنجاق سالونیک قرار دارد. (از قاموس الاعلام ترکی). کان اصل ارسطوطالیس من المدینه التی تسمی اسطاغیرا و هی من البلاد التی یقال لها خلقیدیقی مما یلی بلاد ثراقیه بالقرب من اولنفش. (عیون الانباء ج 1 ص 54). نام امروزی این شهر استاورس است. و رجوع به فهرست عیون الانباء و فهرست تاریخ الحکماء قفطی شود
لغت نامه دهخدا
رجوع به ایتالیا شود، شتابانیدن، (منتهی الارب) (آنندراج) (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ص 2)، پراکنده کردن شتران، (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (آنندراج)، گستردن بستری که از خاک نگاه دارد، (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
شاه بلوط است که به عربی بلوطالملک نامند. (فهرست مخزن الادویه). رجوع به قسطل و قسطنیل شود
لغت نامه دهخدا
(اَ)
جمع واژۀ آسیه
لغت نامه دهخدا