دزی در ذیل قوامیس عرب این لغت را آورده و با علامت استفهام (؟) بمادۀ اشریا ارجاع داده و در مادۀ اشریا گوید: در مستعینی نسخۀ لیدن ذیل اورشیا (سوسن سپید) آرد: و هذا منه الربیعی و البری هو اشریا. (دزی ج 1 ص 21)
دزی در ذیل قوامیس عرب این لغت را آورده و با علامت استفهام (؟) بمادۀ اشریا ارجاع داده و در مادۀ اشریا گوید: در مستعینی نسخۀ لیدن ذیل اورَشیا (سوسن سپید) آرد: و هذا منه الربیعی و البری هو اشریا. (دزی ج 1 ص 21)
نعت تفضیلی از سری. رونده تر: اسیر من الامثال و اسری من الخیال. (عقدالفرید ج 1 ص 121 حاشیه). - امثال: اسری من الخیال، اسری من انقد، کلاهما من السری و انقد اسم للقنفذ و القنفذ لاینام اللیل بل یجول لیله اجمع و یقال فی مثل بات فلان بلیل انقد و فی مثل آخر: اجعلوا لیلکم لیل انقد. اسری من جراد، قال حمزه هو من السری التی هی السیر باللیل، قلت لو قیل اسری من قولهم سرأت الجراده تسراء سرءً اذا باضت فلینت الهمزه فقیل اسری من جراد، ای اکثر منه بیضاً، لم یکن بیضه (کذا) (شاید: ببعید) و السراءهبالکسر بیضه الجراد و قد یقال سروه و الاصل الهمزه. (مجمع الامثال میدانی)
نعت تفضیلی از سری. رونده تر: اسیر من الامثال و اسری من الخیال. (عقدالفرید ج 1 ص 121 حاشیه). - امثال: اسری من الخیال، اسری من انقد، کلاهما من السری و انقد اسم للقنفذ و القنفذ لاینام اللیل بل یجول لیله اجمع و یقال فی مثل بات فلان بلیل انقد و فی مثل آخر: اجعلوا لیلکم لیل انقد. اسری من جراد، قال حمزه هو من السری التی هی السیر باللیل، قلت لو قیل اسری من قولهم سرأت ِ الجراده تَسراء سَرْءً اذا باضت فلینت الهمزه فقیل اسری من جراد، ای اکثر منه بیضاً، لم یکن بیضه (کذا) (شاید: ببعید) و السراءهبالکسر بیضه الجراد و قد یقال سروه و الاصل الهمزه. (مجمع الامثال میدانی)
آریا. عنوانی است که اجداد مشترک ملل هند و ایرانی خود را بدان معرفی میکردند و آن را لغهً به معنی شریف، اصیل و مولی دانسته اند و نام ایران نیز از این ریشه مشتق است. سترابون مخصوصاً نام ((اری)) را بحاصلخیزترین بخش ((اریان)) اطلاق کرده است. رجوع به آری یا آریا و اریائیان و اریان و ایران شود
آریا. عنوانی است که اجداد مشترک ملل هند و ایرانی خود را بدان معرفی میکردند و آن را لغهً به معنی شریف، اصیل و مولی دانسته اند و نام ایران نیز از این ریشه مشتق است. سترابون مخصوصاً نام ((اری)) را بحاصلخیزترین بخش ((اریان)) اطلاق کرده است. رجوع به آری یا آریا و اریائیان و اریان و ایران شود
بلغت زندو پازند بمعنی سینه است که بعربی صدر خوانند. (برهان) (انجمن آرای ناصری). این کلمه هزوارش است و در اصل آسیا ست که در پهلوی ور گویند بمعنی بر و سینه
بلغت زندو پازند بمعنی سینه است که بعربی صدر خوانند. (برهان) (انجمن آرای ناصری). این کلمه هزوارش است و در اصل آسیا ست که در پهلوی ور گویند بمعنی بر و سینه
یکی از قدیمترین شهرهای ایطالیا در ولایت رویگو از بندقیه واقع در کنار ترعۀ بیانکو بمسافت 30 میلی جنوب غربی ونیز، سکنۀ آن در حدود 13 هزار تن است. فیضان نهرهای ولایت موجب زیانهای بسیار گردیده چه خاکهائی را با خود حمل می کند و دریا را که سابقاً بدان شهر متصل بوده چهارده میل دورتر برده است. شهر مزبور مرکز اسقف نشین و از جهت تحف و آثار قدیمۀ رومی و غیرهامشهور است. این شهر را مهاجرین اتروری بسال 1376 قبل از میلاد بنا کردند و در مائۀ هفتم قبل از میلاد اهل فلیه بر آن مستولی شدند و در سنۀ 213 قبل از میلاد دولت روم برآنجا استیلا یافت و بخشی از آنرا خراب کردند و بحر ادریاتیک بدین شهر منسوبست. (ضمیمۀ معجم البلدان)
یکی از قدیمترین شهرهای ایطالیا در ولایت رویگو از بندقیه واقع در کنار ترعۀ بیانکو بمسافت 30 میلی جنوب غربی ونیز، سکنۀ آن در حدود 13 هزار تن است. فیضان نهرهای ولایت موجب زیانهای بسیار گردیده چه خاکهائی را با خود حمل می کند و دریا را که سابقاً بدان شهر متصل بوده چهارده میل دورتر برده است. شهر مزبور مرکز اسقف نشین و از جهت تحف و آثار قدیمۀ رومی و غیرهامشهور است. این شهر را مهاجرین اتروری بسال 1376 قبل از میلاد بنا کردند و در مائۀ هفتم قبل از میلاد اهل فلیه بر آن مستولی شدند و در سنۀ 213 قبل از میلاد دولت روم برآنجا استیلا یافت و بخشی از آنرا خراب کردند و بحر ادریاتیک بدین شهر منسوبست. (ضمیمۀ معجم البلدان)
رجوع به استی و ضمیمۀ معجم البلدان شود، باقی ماندن چیزی، استوار گردیدن چیزی، بسیار ورزیدن مال را. یقال: استوثن من المال، ای استکثر منه، دو فرقه گردیدن خرمابنان، یعنی خرد و کلان. (منتهی الارب). بزرگ و خرد بودن خرمابنان، در پی رفتن شترکرگان شتران را. پی رو شتران شدن شتربچگان. (منتهی الارب)
رجوع به اُسْتی و ضمیمۀ معجم البلدان شود، باقی ماندن چیزی، استوار گردیدن چیزی، بسیار ورزیدن مال را. یقال: استوثن من المال، ای استکثر منه، دو فرقه گردیدن خرمابنان، یعنی خرد و کلان. (منتهی الارب). بزرگ و خرد بودن خرمابنان، در پی رفتن شترکرگان شتران را. پی رو شتران شدن شتربچگان. (منتهی الارب)
خلیجی است بین ایطالیا و ساحل دلماطیه (دالماسی) (اعمال رسولان 27:27) و اکنون بخلیج فینیقیه معروف است و گمان میرود که در عصر حواریون این اسم بر همه دریای روم که شامل اقریطش و صقلیه بوده گفته میشد. رجوع به ملیطه شود. (قاموس کتاب مقدس)
خلیجی است بین ایطالیا و ساحل دلماطیه (دالماسی) (اعمال رسولان 27:27) و اکنون بخلیج فینیقیه معروف است و گمان میرود که در عصر حواریون این اسم بر همه دریای روم که شامل اقریطش و صقلیه بوده گفته میشد. رجوع به ملیطه شود. (قاموس کتاب مقدس)
یکی از جزائر هبرید در جهت شمال غربی اسکاتلند در 56 درجه و 57 دقیقه و 38 ثانیۀ عرض شمالی و 8 درجه و 13 دقیقه و 9 ثانیۀ طول غربی. طول آن به 65هزار و عرض به 35 هزار گزبالغ می گردد. سواحل آن سنگلاخ و سراشیب است. لنگرگاهی زیبا و یک رشته غارهای عجیب و غریب دارد و بعض سواحل وی جایگاههای استخراج مرجان، عقیق و زبرجد است
یکی از جزائر هبرید در جهت شمال غربی اسکاتلند در 56 درجه و 57 دقیقه و 38 ثانیۀ عرض شمالی و 8 درجه و 13 دقیقه و 9 ثانیۀ طول غربی. طول آن به 65هزار و عرض به 35 هزار گزبالغ می گردد. سواحل آن سنگلاخ و سراشیب است. لنگرگاهی زیبا و یک رشته غارهای عجیب و غریب دارد و بعض سواحل وی جایگاههای استخراج مرجان، عقیق و زبرجد است
به شب پیمودن، شب گشت جمع اسیر اسیران بندیان بردگان گرفتاران. بشب راه رفتن در شب سیر کردن، به سر در آوردن، کسی را در شب، معراج محمدبن عبدالله ص یا حدیث اسرا. حدیث معراج، جمع اسیر، بندیان گرفتاران جمع اسیر اسیران بندیان بردگان گرفتاران، جمع اسیر اسیران بندیان بردگان گرفتاران
به شب پیمودن، شب گشت جمع اسیر اسیران بندیان بردگان گرفتاران. بشب راه رفتن در شب سیر کردن، به سر در آوردن، کسی را در شب، معراج محمدبن عبدالله ص یا حدیث اسرا. حدیث معراج، جمع اسیر، بندیان گرفتاران جمع اسیر اسیران بندیان بردگان گرفتاران، جمع اسیر اسیران بندیان بردگان گرفتاران