جدول جو
جدول جو

معنی اسحوف - جستجوی لغت در جدول جو

اسحوف
(اِ حَ)
اسحوف. رجوع به اسحوف شود
لغت نامه دهخدا
اسحوف
(اُ)
اسحوف. ناقۀ فراخ سوراخ پستان: ناقه اسحوف یا ناقه اسحوف الاحالیل.
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

فروختن سحفه. فروختن پیه پشت.
لغت نامه دهخدا
(اُ)
سخت خورنده. بسیارخوار. بسیارخور.
لغت نامه دهخدا
(اُ)
اسکاف. کفشگر. (منتهی الارب). ج، اساکیف. (مهذب الاسماء)
لغت نامه دهخدا
(مَ)
نعت مفعولی از سحف. رجوع به سحف شود، مسلول. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(سَ)
فربه و بسیار پیه. مذکر و مؤنث در وی یکسانست. (منتهی الارب) ، دلو سحوف: دلوی که بر گیردو بر دارد آنچه آب در چاه باشد. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) ، ناقۀ دراز سر پستان و تنگ سوراخ پستان. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (آنندراج) ، ناقه ای که سپل خود را بر زمین کشد دررفتن، گوسپند که پشم شکم آن تنک باشد. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (آنندراج) ، باران که زمین رندد در باریدن. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) ، صدای آسیا گاه که بگردد، صدای شیر گاه دوشیدن. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تصویری از اسوف
تصویر اسوف
تنگدل دریغا گوی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سحوف
تصویر سحوف
فربه پیه ناک مرد و زن
فرهنگ لغت هوشیار