جدول جو
جدول جو

معنی اسحلانیه - جستجوی لغت در جدول جو

اسحلانیه
(اِ حِ نی یَ)
امراءه اسحلانیه،زن به شگفت آرندۀ درازبالای نیکوصورت. (منتهی الارب) ، بگریانیدن. (تاج المصادر بیهقی). گریان کردن چشم. (زوزنی) : اسخن اﷲ عینه، بگریاناد خدا چشمهای ویرا. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(مُ حَ نی یَ)
تأنیث مسحلانی. گویند صبیه مسحلانیه. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). رجوع به مسحلانی شود
لغت نامه دهخدا
(اِ حِ نی ی)
رجل اسحلانی اللحیه، مرد درازریش. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(مَ پَ رَ)
استلانت. نرم شمردن. (زوزنی) (تاج المصادر بیهقی) (منتهی الارب). نرم یافتن. (منتهی الارب).
لغت نامه دهخدا
(اِ قی یَ)
صنفی از فرقۀ کیسانیه منسوب به اسحاق بن عمر. (مفاتیح العلوم). اصحاب اسحاق بن عمر، سومین فرقه از کیسانیه از فرق پنجگانه شیعه. (بیان الادیان ص 35). الاسحاقیه، مثل النصیریه قالوا حل الله فی علی رضی الله عنه. (تعریفات جرجانی). فرقه ای از نصیریه اند که گویند ذات احدیت در وجود امیر مؤمنان علیه الصلوه و السلام حلول کرده است. تعالی الله عن ذلک علواًکبیراً، و شرح طریقۀ آنان در ضمن معنی لفظ نصیریه بیاید انشأالله تعالی. (کشاف اصطلاحات الفنون). نام فرقه ای است که بعقیدۀ ایشان هیچ زمانه خالی از پیغمبری نمیباشد تا قیامت. (آنندراج از چراغ هدایت)
فرقه ای از فرق میان عیسی و محمد علیهما السلام. (ابن الندیم)
لغت نامه دهخدا
(اَ نی یَ)
ملوک الاسکانیه،.، پادشاهان اشکانی: فاما کتاب کلیله و دمنه فقد اختلف فی امره فقیل عملته الهند و خبر ذلک فی صدر الکتاب و قیل عملته ملوک الاسکانیه و نحلته الهند. (فهرست ابن الندیم از محمد قزوینی درتعلیقات چهارمقاله ص 176). رجوع به اشکانیان شود
لغت نامه دهخدا
(اِ می یَ)
دهی از دهستان دربقاضی بخش حومه شهرستان نیشابور، 6000گزی جنوب خاور نیشابور، جلگه، معتدل، سکنه 35 تن. شیعه. زبان فارسی. آب آن از قنات. محصول آن غلات، تریاک، میوه جات. شغل اهالی زراعت، مالداری و قالیچه بافی. راه فرعی شوسه دارد. (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(مُ حَ نی ی)
شاب مسحلانی، به معنی مسحلان. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). رجوع به مسحلان شود
لغت نامه دهخدا
(مُ حَنَ)
تأنیث مسحلان. گویند صبیه مسحلانه. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). رجوع به مسحلان شود
لغت نامه دهخدا
(اُ حُ)
شاب ﱡ اسحلان، جوان درازبالا یا جوان فروهشته و تنک موی یا جای جای سترده سر. (منتهی الارب) ، ناخشنود کردن
لغت نامه دهخدا
نام گروهی است که گویند زمانه هرگز از پیامبری تهی نباشد تا رستخیز دراسلام بااین بر نام دو گروه پدید آمده اند گروهی از شاخه کیسانیه که از پیروان اسحق بن عمرو می باشند و گروه دیگر از غلاه شیعه (گزافگویان) که از پیروان اسحق بن حارث می باشند و در باور آنان پیامبری (نبوت) و پیشوایی (امامت) هردو یکی است (فضل بن شادان نیشابوری)
فرهنگ لغت هوشیار