جدول جو
جدول جو

معنی استنباط - جستجوی لغت در جدول جو

استنباط
درک کردن مطلبی از مطلب دیگر، دریافتن امری به قوۀ فهم و اجتهاد خود
تصویری از استنباط
تصویر استنباط
فرهنگ فارسی عمید
استنباط
(مَ)
به آب رسیدن چاه کن. آب برآوردن. (منتهی الارب). بیرون آوردن آب. (تاج المصادر بیهقی). الاستنباط، استخراج الماء من العین، من قولهم نبط الماء، اذا خرج من منبعه. (تعریفات جرجانی).
لغت نامه دهخدا
استنباط
دریافت، پی بردن، بیرون کشیدن بیرون آوردن چیزی را درآوردن، دریافت معنی و مفهوم چیزی بر اثر دقت و تیزهوشی، جمع استنباطات. یا قوه استنباط. قوه استخراج حقایق و مطالب
فرهنگ لغت هوشیار
استنباط
((اِ تِ))
بیرون آوردن چیزی، ادراک و دریافت معنی و مفهوم چیزی بر اثر دقت و تیزهوشی
تصویری از استنباط
تصویر استنباط
فرهنگ فارسی معین
استنباط
برداشت، اندریافت، برداشت کردن
تصویری از استنباط
تصویر استنباط
فرهنگ واژه فارسی سره
استنباط
برداشت، درک، دریافت، فهم
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(مُ / مُ فَ)
بازکاویدن. تفتیش کردن خبر را. (منتهی الارب). خبر خواستن. (زوزنی). خبر پرسیدن
لغت نامه دهخدا
(مَ دَ / دِ شِ)
درترنجیدن و فراهم شدن پوست، بیرون کردن از دست کسی. گرفتن بزور از کسی، رفع ید عادیه بعوض
لغت نامه دهخدا
(مُ / مِ)
بانگ کردن خواستن سگ را. (منتهی الارب). ببانگ آوردن سگ. (تاج المصادر بیهقی) (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(مُ / مِ)
برگزیدۀ مال گرفتن. (منتهی الارب) ، طلب مباشرت زن. (از منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(مُ کِ پَ سَ)
آگاهی جستن. (غیاث)
لغت نامه دهخدا
(مُ سِ)
کندن مغاک تنگ دهانه وشکم فراخ. چاهی کندن که سرش تنگ و شکمش فراخ باشد، مالک شدن چیزی را
لغت نامه دهخدا
(مِ نَ / نِ)
رجوع به استیباط شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از استرباع
تصویر استرباع
بلند شدن گرد گرد خیزی
فرهنگ لغت هوشیار
استعجاب شگفت کردن شگفتی نمودن عجیب شمردن در شگفت شدن بشگفت آمدن، شگفتی تعجب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استطباب
تصویر استطباب
درمان پرسیدن، پزشک خواستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استصباح
تصویر استصباح
چراغ خواستن، چراغ افروختن روشنایی کردن، چراغ افروختن، روشنی جستن
فرهنگ لغت هوشیار
جانشین خواستن، جانشین گزیدن، نمایندگی به دادگاه دیگر دادن بنیابت خواستن کسی را
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استحطاط
تصویر استحطاط
گم خواستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استحباب
تصویر استحباب
دوست داشتن، برگزیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استجبار
تصویر استجبار
توانگری پس از تنگدستی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استثبات
تصویر استثبات
پا بر جا خواهی ایستاجویی، ایستاگری، رایزنی کاوش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استدبار
تصویر استدبار
پشت گردانیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استخراط
تصویر استخراط
سخت گریستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استنابت
تصویر استنابت
بنیابت خواستن کسی را
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استغلاط
تصویر استغلاط
دژواخیدن (دژواخ غلظت)، سفت گرداندن، خوشه کردن دانه کردن
فرهنگ لغت هوشیار
زشت دانستن ناهنجار دانستن بد دانستن زشت شمردن قبیح دانستن مقابل استحسان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استقبال
تصویر استقبال
به پیشواز کسی رفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استنبا
تصویر استنبا
خبر جستن در جستجوی خبر بر آمدن خبر پرسیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استنشاط
تصویر استنشاط
ترکیدن پوست ترنجیدن
فرهنگ لغت هوشیار
آگاهی یافتن، پیام خواستن باز کاوی خبر جستن در جستجوی خبر بر آمدن خبر پرسیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استئباط
تصویر استئباط
مغاک کندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استنباطات
تصویر استنباطات
جمع استنباط
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استخبار
تصویر استخبار
خبر پرسیدن از کسی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استنباء
تصویر استنباء
((اِ تِ))
خبر جستن، در جستجوی خبر برآمدن، خبر پرسیدن
فرهنگ فارسی معین