کسی را برای خدمت خواستن، در برابر پرداخت حقوق معیّن، گماشته شدن به شغلی، در ادبیات در فن بدیع آوردن لفظی که با یک کلمه یک معنی و با کلمۀ دیگر معنی دیگری داشته باشد، برای مثال من ایستاده ام که کنم جان فدا چو شمع / او خود گذر به ما چو نسیم سحر نکرد (حافظ - ۲۹۶)، استفاده از مثلاً خاقانی در استخدام قافیه های دشوار تعمد داشته است
کسی را برای خدمت خواستن، در برابر پرداخت حقوق معیّن، گماشته شدن به شغلی، در ادبیات در فن بدیع آوردن لفظی که با یک کلمه یک معنی و با کلمۀ دیگر معنی دیگری داشته باشد، برای مِثال من ایستاده ام که کنم جان فدا چو شمع / او خود گذر به ما چو نسیم سحر نکرد (حافظ - ۲۹۶)، استفاده از مثلاً خاقانی در استخدام قافیه های دشوار تعمد داشته است
سوگند خواهی، بهره خود خواستن سوگند خوردن خواستن در خواست قسم خوردن کردن، بخش کردن خواستن (از تیره های قمار و غیره)، تفاءل و تطیر بتیرهای بی پر در نزد عرب در دوران جاهلیت، بهره و نصیب خود خواستن
سوگند خواهی، بهره خود خواستن سوگند خوردن خواستن در خواست قسم خوردن کردن، بخش کردن خواستن (از تیره های قمار و غیره)، تفاءل و تطیر بتیرهای بی پر در نزد عرب در دوران جاهلیت، بهره و نصیب خود خواستن