جدول جو
جدول جو

معنی استفله - جستجوی لغت در جدول جو

استفله(اِ تُ لِ)
ژان نیکلا. ژنرالی از مردم وانده، مولد لونویل. و او را در آنژه تیرباران کردند. (1751- 1796 میلادی) ، پلید آمدن کسی را. چیزی را پلید آمدن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از استحاله
تصویر استحاله
از حالی به حالی شدن، برگشتن از حالی به حالی، دگرگون شدن، محال و غیرممکن بودن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از استطاله
تصویر استطاله
دراز شدن، به درازا کشیدن، درازی، طول
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از استاره
تصویر استاره
ستاره، هر یک از نقطه های درخشان که شب در آسمان دیده می شود، نجم، کوکبه، نجمه، کوکب، تارا، اختر، جرم، نیّر، ستار
سه تار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از استفاده
تصویر استفاده
فایده گرفتن، سود بردن، فایده، سود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از استوده
تصویر استوده
مدح شده، ستایش شده، پسندیده، برای مثال هریکی از دیگری استوده تر / در سخا و در وغا و کرّوفر (مولوی۱ - ۱۰۶۴)
فرهنگ فارسی عمید
(اِ تُفْ لِ)
ژان نیکلا. ژنرالی از مردم وانده. مولد وی لونویل. در آنژه تیرباران کردند. (1751- 1796 میلادی) ، جامۀ بافته. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(اِ تَ رَ)
جوالیقی گوید استفره اصل ’استبرق’ معرّب است بمعنی ’غلیظالدیباج’ و ابن درید گوید اصل استبرق، استروه است. (المعرب جوالیقی چ احمد محمد شاکر ص 15)
لغت نامه دهخدا
(مُ)
استفاهه. بسیارخوار و سخت نوش گردیدن بعد کم خوراکی. (منتهی الارب). نیک واخور آمدن. (تاج المصادر بیهقی).
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ فِ لَ)
تأنیث مستفل. فرود آینده. نازل. رجوع به مستفل و استفال شود، حروف مستفله. در مقابل مستعلیه و آن بیست و دو حرف است: اء. آ. ب. ت. ث. ج. ح. د. ذ. ر. ز. س. ش. ع. ف. ک. ل. م. ن. ه. و. ی. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ فَ)
زن و یا حیوان حامله را گویند. کذا فی المجمع. (شعوری). ولی در سه نسخۀ خطی مجمع الفرس متعلق به کتاب خانه مؤلف نیامده است و ظاهراً مجعول است
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ لَ)
بلده استله، شهری به اسپانیا نزدیک لوکرونی. (الحلل السندسیه ج 2 ص 177)
لغت نامه دهخدا
مفرد مذکر غایب از مصدر استغلاظ دانه برآورد خوشه 0 دربیت زیر ماخوذ است از آیه 29 سوره 48 فتح: (کزرع اخرج شطاه فازره فاستغلظ فاستوی علی سوقه) (چون کشتی که برآورد سبزه نورسته نازکش را پس قوی گرداند آنرا پس ستبرشد پس ایستاد برسافهایش) : (که بپرورد اصل ما را ذوالعطا تا درخت استغلظ آمد واستوی) (مثنوی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استاره
تصویر استاره
چادر پشه بند پرده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استحلا
تصویر استحلا
شیرین شمردن، شیرین خواستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استجلا
تصویر استجلا
روشن ساختن نمایانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استحاله
تصویر استحاله
دگر گون شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استطاله
تصویر استطاله
فخر وتکبر کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استطلس
تصویر استطلس
یونانی تازی شده خوپخین کوهی (خوپخین مومیایی)
فرهنگ لغت هوشیار
سترگی خواهی، برتری جستن، برتری یافتن بلندی خواستن بلند گردیدن، بر بلندی بر آمدن، برتری جستن رجحان جستن، بزرگوار شدن، بلندی رفعت، بلندی خواستن بلند گردیدن، بر بلندی بر آمدن، برتری جستن رجحان جستن، بزرگوار شدن، بلندی رفعت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استرده
تصویر استرده
تراشیده (موی)، پاک کرده، محو ساخته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استماله
تصویر استماله
دلجویی، گوشمالی، نوازش، دل بردن، پیمایش پیمودن به دست یا به گز
فرهنگ لغت هوشیار
نوشتن خواستن، یاد نویساندن ازیاد چیزی نویسانیدن خواستن املا کردن، خواستن املا پرسیدن، یا استملا حدیث. خواستار گفتن حدیث شدن، از کسی برای نوشتن، ازیاد چیزی نویسانیدن خواستن املا کردن، خواستن املا پرسیدن، یا استملا حدیث. خواستار گفتن حدیث شدن، از کسی برای نوشتن
فرهنگ لغت هوشیار
زشت کریه درشت و ناتراشیده، صورتی بغایت کریه منظر، کابوس بختک، دیو، دلیر صاحب قوت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استفاده
تصویر استفاده
فایده خواستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استفاضه
تصویر استفاضه
فیض وبهره بردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استفاع
تصویر استفاع
برانگیختگی، تاسه مندی، لاغری، دگر رنگی
فرهنگ لغت هوشیار
طلب فتوی کردن فتوی خواستن فتوی پرسیدن در باب مسایل فقهی و شرعی از کسی رای و فتوی خواستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استفلاح
تصویر استفلاح
رستگاری خواستن، رستگاری یافتن
فرهنگ لغت هوشیار
بخشایش خواستن، ستردن، برهمزدن، برانداختن، دست کشیدن از کار فسخ بیع را خواستار شدن پایان گرفتن معامله را خواستن، خواستار عفو و بخشایش شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسبیله
تصویر اسبیله
اسبله
فرهنگ لغت هوشیار
قایم بر پای مانده، ساکن بی حرکت راکد، خادم خدمتکار پرستنده، کاسد و از رونق افتاده، در تداول هندیان چوبی که خیمه و مانند آنرا بر آن نصب میکنند ستون خیمه عمود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استفتا
تصویر استفتا
فتواخواهی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از استفاده
تصویر استفاده
بهره برداری، کاربرد، کاربری، بکارگیری، سود کاربری
فرهنگ واژه فارسی سره
از روستاهای بلوک مانند واقع در ولوپی سوادکوه
فرهنگ گویش مازندرانی