استفادت. فایده گرفتن. (منتهی الارب) (زوزنی) (تاج المصادربیهقی). فائده بردن: تا حکماء آنرا برای استفادت مطالعه کنند. (کلیله و دمنه). تا بر خوانندگان استفادت و اقتباس آسانتر باشد. (کلیله و دمنه). - استفاده کردن، فائده بردن. فائده گرفتن. منتفعشدن. نفع بردن. انتفاع حاصل کردن. متمتع شدن. طرف بربستن. ، فاخر خریدن. (منتهی الارب)
استفادت. فایده گرفتن. (منتهی الارب) (زوزنی) (تاج المصادربیهقی). فائده بردن: تا حکماء آنرا برای استفادت مطالعه کنند. (کلیله و دمنه). تا بر خوانندگان استفادت و اقتباس آسانتر باشد. (کلیله و دمنه). - استفاده کردن، فائده بردن. فائده گرفتن. منتفعشدن. نفع بردن. انتفاع حاصل کردن. متمتع شدن. طرف بربستن. ، فاخر خریدن. (منتهی الارب)