- استشهاد
- حاضر آمدن، خواستن، بگواهی خواندن، گواهی خواستن
معنی استشهاد - جستجوی لغت در جدول جو
- استشهاد
- گواهی
- استشهاد
- شاهد آوردن از قول کسی در گفته یا نوشتۀ خود، در علم حقوق نوشته ای در مورد رد یا قبول یک موضوع با امضای شاهدان
- استشهاد ((اِ تِ))
- شهادت طلبیدن، شاهد خواستن، شاهد آوردن، گفته های کسی را به عنوان شاهدذکر کردن، شاهد خواستن برای اثبات دعوی
- استشهاد
- Citation
- استشهاد
- цитата
- استشهاد
- цитата
- استشهاد
- citação
- استشهاد
- citazione
- استشهاد
- citation
- استشهاد
- citaat
- استشهاد
- การอ้างอิง
- استشهاد
- kutipan
- استشهاد
- مثابةٌ
- استشهاد
- उद्धरण
- استشهاد
- ציטוט
- استشهاد
- উদ্ধৃতি
- استشهاد
- حوالہ
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
جمع استشهاد
ورنخواهی
پیمان خواهی
بخودی خود کار کردن، به خودی خود به کاری قیام کردن، خودکامگی، خود سری، خیره رائی
میانه روی خواستن طلب اقتصاد کردن
هموار گردیدن، کار پیاپی
پرسیدن چیزی جهت آگاه شدن
تباهیگری، تباهاندن، تباهیدن
تک نشینی جدا نشینی، یکه گزینی، تک کاری به تنهایی کارکردن تنها شدن بچیزی تنها رفتن پی کاری، تنها کردن کاری را، تنهایی خواستن خواستار تنهایی بودن، کسی را از میان گروه به تنهایی بر گزیدن