- استسخار(لَ)
فسوس کردن. (منتهی الارب). استهزاء. افسوس داشتن. و بوسیلۀ با و من متعدی شود، انگبین چیدن. (منتهی الارب) ، بوئیدن گشن، ماده را تا بداند باردار است یا نه، پوشیدن لباس فاخر را. (منتهی الارب) ، هویدا شدن کاری، فربه شدن اشتر. (تاج المصادر بیهقی). فربه شدن شتر. (منتهی الارب).
- استشاره کردن، طلب مشورت کردن. شور کردن. دستوری خواستن از. مشورت کردن خواستن از. مشورت کردن. (غیاث). صلاح پرسی. (غیاث)
- استشاره کردن، طلب مشورت کردن. شور کردن. دستوری خواستن از. مشورت کردن خواستن از. مشورت کردن. (غیاث). صلاح پرسی. (غیاث)
