مربوط به استدلال، مقابل کشفی و شهودی، مبتنی بر دلیل و استدلال مثلاً حرف های استدلالی، کسی که همواره به دلیل و استدلال تمسک می جوید، طرف دار منطق و استدلال، فیلسوف، برای مثال پای استدلالیان چوبین بود / پای چوبین سخت بی تمکین بود (مولوی - ۱۲۱)
مربوط به استدلال، مقابلِ کشفی و شهودی، مبتنی بر دلیل و استدلال مثلاً حرف های استدلالی، کسی که همواره به دلیل و استدلال تمسک می جوید، طرف دار منطق و استدلال، فیلسوف، برای مِثال پای استدلالیان چوبین بُوَد / پای چوبین سخت بی تمکین بُوَد (مولوی - ۱۲۱)
فرنودی گووالیک منسوب به استدلال آنچه که مبتنی بر استدلال باشد، آنچه که با دلیل همراه باشد، دانشمندی که باستدلال تمسک جوید حکیم فیلسوف مقابل کشفی شهودی، جمع استدلالیان. آنکه دلیل بر دعوی اقامه کند
فرنودی گووالیک منسوب به استدلال آنچه که مبتنی بر استدلال باشد، آنچه که با دلیل همراه باشد، دانشمندی که باستدلال تمسک جوید حکیم فیلسوف مقابل کشفی شهودی، جمع استدلالیان. آنکه دلیل بر دعوی اقامه کند