- استحصال
- به دست آوردن، بازیافت خواستن بازیابی برداشت حاصل خواستن طلب حصول نتیجه گرفتن،جمع استحصالات
معنی استحصال - جستجوی لغت در جدول جو
- استحصال
- برداشت
- استحصال
- بهره برداری از محصولی که دارای قابلیت تجاری و اقتصادی است، حاصل کردن، به دست آوردن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
جمع استحصال
از ریشه کندن برکندن، برکنده گشتن برکندگی، درماندگی بیچارگی، بی چیزشدن بی چیزی
در مانده وبی چیز شدن
برون افکندن بیرون آوردن
سخت روزگاری ترش زمانی
شمار خواست آمار خواستن
رواخواست بحلی خواستن حلال کردن طلبیدن، حلال ساختن حلال شمردن، حلال ساختن
بی چارگی
حلالیت خواستن، مباح دانستن، حلال دانستن
از بیخ و بن کندن، ریشه کن کردن، برانداختن، درمانده و بیچاره شدن، درماندگی مثلاً با حالت استیصال پرسید مثلاً حالا چه کار کنم؟
درنگی خواستن
فروهشتن گیسو، خوگرشدن، گستاخ شدن، گستاخی
ناکس یافتن فرومایه یافتن زبون بینی
فراروی جا به جایی
استوار شدن، استواری
سزاوار شدن، شایستگی
خوار وکوچک شمردن
نگه داشتن
کندن خواستن
خبر پرسیدن، سوال از کسی کردن
گم خواستن
بخود بار آمدن، یاد داشتن
کهنه پوشی، ترنجیدن گوش (ترنجیدن کوفتگی و خشک شدن اندامی است)
ستودن، خوب جلوه دادن
مانده شدن ماندگی
گشتن خواه شدن (گشتن نرینه بارور کننده) آن مه که زپیدایی در چشم نم آید جان از مزه عشقش بی گشن همی زاید (مولانا جلال الدین)، بست خواستن گناهکاران و دادگریزان به گور یا آرامگاه پیشوا یا پیشوا زاده ای می گریختند و در آن جابست می نشستند و دست دیوانیان از آنان کوتاه می شد بست نشینی
پر بار شدن کشت پر بار خواستن کشت، افزونی خون
دم پایی خواستن، دهش خواستن
رمگان تراشیدن (رمگان موی زهار) تیزکردن خشم گرفتن
نوکران