جدول جو
جدول جو

معنی استبراز - جستجوی لغت در جدول جو

استبراز
(گِ لَ / لِ گُ)
استبراز شی ٔ، بیرون کردن آنرا. (از منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
استبراز
بیرون کردن
تصویری از استبراز
تصویر استبراز
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از استبرا
تصویر استبرا
تخلیۀ کامل ادرار از مثانۀ مردان با فشردن مجرای آن، بازداشتن حیوان حلال گوشت از خوردن چیزهای نجس، برائت خواستن از وام یا عیب و تهمت، طلب برائت کردن، خودداری از نزدیکی با زن به منظور سپری شدن مدت حیض
فرهنگ فارسی عمید
(مِ لَ / لِ نِ)
دشوار شدن. دشوار گردیدن، به چیزی درآمدن. (منتهی الارب) ، میل کردن و چسبیدن شکار از خوف صیاد: استعکد الطائر، انضم الی الشی ٔ مخافهالجوارح من الطیور الجوارح، و استعکد الضب بحجر اوشجر، تعصر به مخافه عقاب او باز. (اقرب الموارد) ، استعکد الماء، اجتمع. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(گِ لَ / لِ کُ نَنْ دَ / دِ)
سرد یافتن.
لغت نامه دهخدا
(گَ لَ / لِ / گَلْ لَ / لِ)
برائت جستن و برائت خواستن از عیب و وام و تهمت و مانند آن. (از منتهی الارب). طلب دوری از گناه و قرض و عیب. بیزاری جستن. بیزاری خواستن.
لغت نامه دهخدا
تصویری از استذراع
تصویر استذراع
بوی پوشی لاپوشی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استبشار
تصویر استبشار
گشاده روئی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استبسال
تصویر استبسال
دلبه کشتن نهادن کشتن خواهی دل به مرگ نهادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استبدال
تصویر استبدال
گرفتن چیزی را
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استبداع
تصویر استبداع
تازه دانستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استذراء
تصویر استذراء
سایه جستن به سایه رفتن
فرهنگ لغت هوشیار
پی بردن رفته خواستن رفته را خواستن، خرده یافتن، دریافتن اندریافتن اندر یافتی دریافتن درک کردن، خرده گرفتن خرده دریافتن غلط گرفتن بر جبران کردن تلافی کردن، دریافت اندریافت: استدراک مافات امکان ندارد، رفع توهم از کلام سابق، جمع استدراکات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استبصار
تصویر استبصار
طلب بصیرت کردن، بینا دل شدن، صاحب بصیرت، بینا شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استدرار
تصویر استدرار
شیرخواستن، پرشیری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استدراج
تصویر استدراج
کم کم نزدیک آوردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استخراط
تصویر استخراط
سخت گریستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استخراج
تصویر استخراج
بیرون کردن، بیرون آوردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استبشاع
تصویر استبشاع
بی مزه یافتن
فرهنگ لغت هوشیار
دوری جویی دورمان دور کردن بنده خواستن، به بندگی گرفتن دور شمردن بعید دانستن
فرهنگ لغت هوشیار
سرمایه خواستن سرمایه خواهی، گونه ای زناشویی در روز گار کانای (جاهلیت) زن جندگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استبطاء
تصویر استبطاء
درنگ خواهی کند یابی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استبطان
تصویر استبطان
راز دارگی در نهان خواستن نهانخواست پوشیده کاری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استبلال
تصویر استبلال
به خواهی بهبود جویی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استبهاج
تصویر استبهاج
شاد خواهی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استبهام
تصویر استبهام
سر بسته خواهی گنگ زدگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استجراح
تصویر استجراح
ریشناکی (ریش جراحت)، آک ناکی (آک عیب)، تباه گشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استحرار
تصویر استحرار
پر بار شدن کشت پر بار خواستن کشت، افزونی خون
فرهنگ لغت هوشیار
گشتن خواه شدن (گشتن نرینه بارور کننده) آن مه که زپیدایی در چشم نم آید جان از مزه عشقش بی گشن همی زاید (مولانا جلال الدین)، بست خواستن گناهکاران و دادگریزان به گور یا آرامگاه پیشوا یا پیشوا زاده ای می گریختند و در آن جابست می نشستند و دست دیوانیان از آنان کوتاه می شد بست نشینی
فرهنگ لغت هوشیار
بخودی خود کار کردن، به خودی خود به کاری قیام کردن، خودکامگی، خود سری، خیره رائی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استبرا
تصویر استبرا
طلب برائت کردن برائت ذمه خواستن پاکی خواستن
فرهنگ لغت هوشیار
طلب دوری از گناه، بیزاری خواستن، برائت از تهمت و مانند آنو به معنای پاکی خواستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استجراز
تصویر استجراز
به درورسیدن درو هنگامی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استبراء
تصویر استبراء
((اِ تِ))
برائت جستن، پاکی خواستن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از استخراج
تصویر استخراج
برون آوری
فرهنگ واژه فارسی سره