جدول جو
جدول جو

معنی استاندارد - جستجوی لغت در جدول جو

استاندارد
ویژگی هر چیزی که از طرف عموم به عنوان مبنایی برای مقایسه پذیرفته می شود، مجموعه مشخصات تعیین شده از طرف دولت از کمیت (وزن، طول، حجم) و کیفیت که هرگاه کالایی آن را داشته باشد، پذیرفتنی است، مؤسسه ای که مشخصات فنی قابل قبول هر کالا را تعیین می کند
فرهنگ فارسی عمید
استاندارد
نمونه، عیار
تصویری از استاندارد
تصویر استاندارد
فرهنگ لغت هوشیار
استاندارد
((اِ))
نمونه تصویب شده، قاعده
تصویری از استاندارد
تصویر استاندارد
فرهنگ فارسی معین
استاندارد
استانده
تصویری از استاندارد
تصویر استاندارد
فرهنگ واژه فارسی سره
استاندارد
مدل، معیار، مقیاس، میزان، نمونه
متضاد: غیراستاندارد
فرهنگ واژه مترادف متضاد
استاندارد
معيارٌ
تصویری از استاندارد
تصویر استاندارد
دیکشنری فارسی به عربی
استاندارد
Standard
تصویری از استاندارد
تصویر استاندارد
دیکشنری فارسی به انگلیسی
استاندارد
standard
تصویری از استاندارد
تصویر استاندارد
دیکشنری فارسی به فرانسوی
استاندارد
standart
تصویری از استاندارد
تصویر استاندارد
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
استاندارد
معیاری
تصویری از استاندارد
تصویر استاندارد
دیکشنری فارسی به اردو
استاندارد
মানক
تصویری از استاندارد
تصویر استاندارد
دیکشنری فارسی به بنگالی
استاندارد
kiwango
تصویری از استاندارد
تصویر استاندارد
دیکشنری فارسی به سواحیلی
استاندارد
मानक
تصویری از استاندارد
تصویر استاندارد
دیکشنری فارسی به هندی
استاندارد
표준
تصویری از استاندارد
تصویر استاندارد
دیکشنری فارسی به کره ای
استاندارد
標準的
تصویری از استاندارد
تصویر استاندارد
دیکشنری فارسی به ژاپنی
استاندارد
תקן
تصویری از استاندارد
تصویر استاندارد
دیکشنری فارسی به عبری
استاندارد
standar
تصویری از استاندارد
تصویر استاندارد
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
استاندارد
มาตรฐาน
تصویری از استاندارد
تصویر استاندارد
دیکشنری فارسی به تایلندی
استاندارد
standaard
تصویری از استاندارد
تصویر استاندارد
دیکشنری فارسی به هلندی
استاندارد
estándar
تصویری از استاندارد
تصویر استاندارد
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
استاندارد
standard
تصویری از استاندارد
تصویر استاندارد
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
استاندارد
padrão
تصویری از استاندارد
تصویر استاندارد
دیکشنری فارسی به پرتغالی
استاندارد
标准的
تصویری از استاندارد
تصویر استاندارد
دیکشنری فارسی به چینی
استاندارد
standardowy
تصویری از استاندارد
تصویر استاندارد
دیکشنری فارسی به لهستانی
استاندارد
стандартний
تصویری از استاندارد
تصویر استاندارد
دیکشنری فارسی به اوکراینی
استاندارد
standard
تصویری از استاندارد
تصویر استاندارد
دیکشنری فارسی به آلمانی
استاندارد
стандартный
تصویری از استاندارد
تصویر استاندارد
دیکشنری فارسی به روسی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

عمل و شغل استاندار، محلی که استاندار در آن امور استان را اداره میکند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استانداری
تصویر استانداری
((اُ))
اداره ای که کارهای یک استان در آن جا انجام می شود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از استانداری
تصویر استانداری
Governorship
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از استانداری
تصویر استانداری
губернаторство
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از استانداری
تصویر استانداری
Gouvernatorschaft
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از استانداری
تصویر استانداری
губернаторство
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از استانداری
تصویر استانداری
urząd gubernatora
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از استانداری
تصویر استانداری
治理职位
دیکشنری فارسی به چینی