جدول جو
جدول جو

معنی استادی - جستجوی لغت در جدول جو

استادی
موضعی در جنوب تایمنی در افغانستان، قضائی در جهت غربی دریاچۀ اوخری. این قضا شامل 99 ده و چهار مرکز محصولات فلاحتی است. و بیشتر سکنه مسلمان و گروهی مسیحی و از نژاد آراناؤد میباشند. عمده محصولات ارضی آن عبارت است از: گندم، جوو دیگر حبوبات، در کوهها بیشه های بسیار مشتمل بر درختان جنگلی، کاج و سرو یافت شود، و چراگاه ها دارد
لغت نامه دهخدا
استادی(اُ)
آموزگاری. معلمی.
لغت نامه دهخدا
استادی
معلمی آموزگاری استاد بودن، بالاترین مقام آموزشی دانشگاه پایین تر از آن دانشیاری است، حذاقت مهارت ماهری نیک دانی، زیرکی حیله تدبیر چاره مکر
فرهنگ لغت هوشیار
استادی((اُ))
مهارت، زیرکی، تدبیر
تصویری از استادی
تصویر استادی
فرهنگ فارسی معین
استادی
اجتهاد
تصویری از استادی
تصویر استادی
فرهنگ واژه فارسی سره
استادی
آموزگاری، معلمی، تبحر، حذاقت، خبرگی، مهارت، تردستی، چیره دستی، زیرکی
متضاد: شاگردی، ناشیگری
فرهنگ واژه مترادف متضاد
استادی
يتقن
تصویری از استادی
تصویر استادی
دیکشنری فارسی به عربی
استادی
Mastery, Professorial, Workmanship
تصویری از استادی
تصویر استادی
دیکشنری فارسی به انگلیسی
استادی
maîtrise, professoral, savoir-faire
تصویری از استادی
تصویر استادی
دیکشنری فارسی به فرانسوی
استادی
ustalık, profesörlük
تصویری از استادی
تصویر استادی
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
استادی
مہارت , استادانہ
تصویری از استادی
تصویر استادی
دیکشنری فارسی به اردو
استادی
দক্ষতা , অধ্যাপকীয়
تصویری از استادی
تصویر استادی
دیکشنری فارسی به بنگالی
استادی
ustadi, ya uprofesa
تصویری از استادی
تصویر استادی
دیکشنری فارسی به سواحیلی
استادی
מִיּוּם , פרופסוריאלי , מְיוּמָנוּת
تصویری از استادی
تصویر استادی
دیکشنری فارسی به عبری
استادی
숙련 , 교수의 , 솜씨
تصویری از استادی
تصویر استادی
دیکشنری فارسی به کره ای
استادی
熟練 , 教授の
تصویری از استادی
تصویر استادی
دیکشنری فارسی به ژاپنی
استادی
प्रवीणता , शिक्षक का , शिल्पकला
تصویری از استادی
تصویر استادی
دیکشنری فارسی به هندی
استادی
keahlian, profesor, keterampilan
تصویری از استادی
تصویر استادی
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
استادی
ความชำนาญ , อาจารย์ , ฝีมือ
تصویری از استادی
تصویر استادی
دیکشنری فارسی به تایلندی
استادی
meesterlijkheid, professorieel, vakmanschap
تصویری از استادی
تصویر استادی
دیکشنری فارسی به هلندی
استادی
maestría, profesoral
تصویری از استادی
تصویر استادی
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
استادی
maestria, professorale
تصویری از استادی
تصویر استادی
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
استادی
maestria, professorial, habilidade
تصویری از استادی
تصویر استادی
دیکشنری فارسی به پرتغالی
استادی
精通 , 教授的 , 工艺
تصویری از استادی
تصویر استادی
دیکشنری فارسی به چینی
استادی
mistrzostwo, profesorski, kunszt
تصویری از استادی
تصویر استادی
دیکشنری فارسی به لهستانی
استادی
майстерність , професорський
تصویری از استادی
تصویر استادی
دیکشنری فارسی به اوکراینی
استادی
Meisterschaft, professoral, Handwerkskunst
تصویری از استادی
تصویر استادی
دیکشنری فارسی به آلمانی
استادی
мастерство , профессорский
تصویری از استادی
تصویر استادی
دیکشنری فارسی به روسی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از استادیوم
تصویر استادیوم
ورزشگاه، جای ورزش، مکانی وسیع و معمولاً روباز برای انجام مسابقات ورزشی که جایگاه هایی برای تماشاگران دارد، میدان ورزش
فرهنگ فارسی عمید
ماهر با مهرت: نیک داننده دانا و عالم در علم فن ادب و هنر، رئیس و بزرگ هر شغلی چون استاد نجاری در دکان نجاری و استاد بنایی نسبت به عمله و گل کاران، آموزنده معلم آموزگار مدرس مقابل شاگرد، در اصطلاح کنونی بالاترین درجه آموزندگان در دانشگاهها (استاد) است و پایین تر از آن دانشیار، امام راهنما پسشوا، خواجه سرا خصی خادم آغا، دلاک سلمانی حمامی، در بسیاری از بازیهای کودکانه و عوامانه رئیس و بزرگ بازی را گویند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استادیوم
تصویر استادیوم
زمین ورزش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استادیوم
تصویر استادیوم
((اِ))
ورزشگاه، زمین ورزش
فرهنگ فارسی معین
تصویری از استادیوم
تصویر استادیوم
ورزشگاه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از استادیار
تصویر استادیار
Professorship
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از استادیار
تصویر استادیار
кафедра
دیکشنری فارسی به روسی