جدول جو
جدول جو

معنی اسایا - جستجوی لغت در جدول جو

اسایا(اَ)
جمع واژۀ آسیه
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اسخیا
تصویر اسخیا
سخی ها، کریم ها، بخشنده ها، جوانمردها، رادمردها، جمع واژۀ سخی
فرهنگ فارسی عمید
(اَ)
جمع واژۀ اخیّه، فرزندان خبیث زادن، خبث آموختن، فاسد گردانیدن. پلید کردن. (زوزنی) ، خداوند پلید گشتن. (زوزنی) ، اخباث قول، سخن پلید گفتن، بدی مردم گفتن
لغت نامه دهخدا
(اَ)
مرکّب از: ال و، جمع واژۀ الیّه. (منتهی الارب)، رجوع به الیه شود
مرکّب از: ال ی، جمع واژۀ الیه. (منتهی الارب، رجوع به الیه شود
لغت نامه دهخدا
(اِ)
یکی از جزائر هبرید در جهت شمال غربی اسکاتلند در 56 درجه و 57 دقیقه و 38 ثانیۀ عرض شمالی و 8 درجه و 13 دقیقه و 9 ثانیۀ طول غربی. طول آن به 65هزار و عرض به 35 هزار گزبالغ می گردد. سواحل آن سنگلاخ و سراشیب است. لنگرگاهی زیبا و یک رشته غارهای عجیب و غریب دارد و بعض سواحل وی جایگاههای استخراج مرجان، عقیق و زبرجد است
لغت نامه دهخدا
دزی در ذیل قوامیس عرب این لغت را آورده و با علامت استفهام (؟) بمادۀ اشریا ارجاع داده و در مادۀ اشریا گوید: در مستعینی نسخۀ لیدن ذیل اورشیا (سوسن سپید) آرد: و هذا منه الربیعی و البری هو اشریا. (دزی ج 1 ص 21)
لغت نامه دهخدا
(اَ)
جمع واژۀ شی ٔ
لغت نامه دهخدا
(اُ)
رجوع به استی و ضمیمۀ معجم البلدان شود، باقی ماندن چیزی، استوار گردیدن چیزی، بسیار ورزیدن مال را. یقال: استوثن من المال، ای استکثر منه، دو فرقه گردیدن خرمابنان، یعنی خرد و کلان. (منتهی الارب). بزرگ و خرد بودن خرمابنان، در پی رفتن شترکرگان شتران را. پی رو شتران شدن شتربچگان. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
کوهی است از کوههای مابین هرات و غزنه. (برهان قاطع) (سروری) (رشیدی) (جهانگیری). مشهورترین شهر غور، بین جبال هرات و غزنه. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
از بن از ریشه از پایه از بن از پای بست از پایه از اصل از بنیاد: این ساختمان اساسا خرابست
فرهنگ لغت هوشیار
جمع سخی، دست و دل بازان بخشندگان دهشمندان جمع سخی بخشندگان سخاوتمندان جوانمردان
فرهنگ لغت هوشیار
ازاصل، ازبن، ازبیخ، ازپایه، اصلاً، بطورکلی، قطعاً، کلاً، هرگز
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از اساسا
تصویر اساسا
أساساً
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از اساسا
تصویر اساسا
Essentially
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از اساسا
تصویر اساسا
essentiellement
دیکشنری فارسی به فرانسوی
هم اکنون، به تازگی
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از اساسا
تصویر اساسا
pada dasarnya
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از اساسا
تصویر اساسا
esencialmente
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از اساسا
تصویر اساسا
по существу
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از اساسا
تصویر اساسا
wesentlich
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از اساسا
تصویر اساسا
суттєво
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از اساسا
تصویر اساسا
zasadniczo
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از اساسا
تصویر اساسا
本质上
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از اساسا
تصویر اساسا
essencialmente
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از اساسا
تصویر اساسا
essenzialmente
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از اساسا
تصویر اساسا
wezenlijk
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از اساسا
تصویر اساسا
โดยพื้นฐาน
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از اساسا
تصویر اساسا
اصل میں
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از اساسا
تصویر اساسا
মৌলিকভাবে
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از اساسا
تصویر اساسا
kimsingi
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از اساسا
تصویر اساسا
본질적으로
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از اساسا
تصویر اساسا
本質的に
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از اساسا
تصویر اساسا
בעיקר
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از اساسا
تصویر اساسا
मूलतः
دیکشنری فارسی به هندی