جدول جو
جدول جو

معنی اساهیل - جستجوی لغت در جدول جو

اساهیل
(اِ)
معبدی در بابل. (ایران باستان ص 319 و 476 و 699)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اسرافیل
تصویر اسرافیل
(پسرانه)
درخشیدن مانند آتش، نام یکی از چهار فرشته مقرب و مأمور دمیدن صور و برانگیختن مردگان در روز رستاخیز
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از اسمعیل
تصویر اسمعیل
(پسرانه)
اسماعیل، آنکه خدا او را شنید، نام پسر ابراهیم (ع) و هاجر
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از اسماعیل
تصویر اسماعیل
(پسرانه)
آنکه خدا او را شنید، نام پسر ابراهیم (ع) و هاجر
فرهنگ نامهای ایرانی
(اَ)
انواع مختلفه از سیر و رفتار. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(اَ)
جمع واژۀ اسطول، بمعنی دسته ای از کشتی: و لهذا الملک (الملک غلیام) بمدینه مسینه المذکوره دارصنعه (البحر) تحتوی من الأساطیل علی ما لایحصی عدد مراکبه. (رحلۀ ابن جبیر)
لغت نامه دهخدا
(اَ)
کوههائی است در دیار طیی ٔ و در آن چراگاه هاست. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
جمع افعال، پویه ها جمع افعال جمع الجمع. فعل فعلها کنشها کردارها. یا افاعیل عروضی. ارکان عروضی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اقاویل
تصویر اقاویل
جمع اقوال، گفته ها، گفتارها، جمع الجمع قول، سخنان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اضالیل
تصویر اضالیل
گمراهی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اناجیل
تصویر اناجیل
جمع انجیل، یونانی تازی شده مژده ها مژده نامه ها جمع انجیل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استریل
تصویر استریل
بی فایده، بی ثمر، ضد عفونی شده
فرهنگ لغت هوشیار
اسرافین، فرشته صور، صاحب صور، خداوند صور، یکی از فرشتگان مقرب مامور دمیدنروح باجسام و نفخ صور در روز رستاخیز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسراییل
تصویر اسراییل
عبری بر گزیده خدا بنده خدا
فرهنگ لغت هوشیار
لقب یعقوب پیغمبر، اخذ شده از عبری یعنی بنده خدا، نام فلسطین اشغالی
فرهنگ لغت هوشیار
جمع اسبوع، هفته ها، هفت بار، روزها جمع اسبوع. هفت ها هفت هفت، هفته ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ازاهیر
تصویر ازاهیر
گلها، شکوفه ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ازاهیق
تصویر ازاهیق
اسپ تیزتگ اروند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اساتید
تصویر اساتید
استادان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اساتیذ
تصویر اساتیذ
جمع استاذ استادان اساتذه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اباهیم
تصویر اباهیم
جمع ابهام
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اباطیل
تصویر اباطیل
جمع باطل
فرهنگ لغت هوشیار
تک ندار گروه ها، گله گله، پرستو با خوراک بالوایه دمسنجه، جمع ابال اباله اباله ابیل ابول (که هیچیک از آنها در فارسی مستعمل نیست) و گفته اند جمعی است بی مفرد. دسته های پراکنده گروه های متفرق: طیرابابیل دسته های مرغان، پرستو پرستوک خطاف چلچله بابیل
فرهنگ لغت هوشیار
دراین چامه مولانا جلال الدین بلخی: آن یکی رومی بگفت این قیل را ترک کن خواهیم استافیل را یونانی دانه انگور انگور عنب: آن یکی رومی بگفت این فیل را ترک کن خواهیم استافیل را. (مثنوی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسپاهی
تصویر اسپاهی
سپاهی، لشکری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسانید
تصویر اسانید
تزده ها نورده ها یافته ها، جمع اسناد جمع در جمع سند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسالیب
تصویر اسالیب
جمع اسلوب
فرهنگ لغت هوشیار
از پارسی استوانه ها، ستون ها جمع اسطوانه. ستونها رکن ها ارکان، بزرگان برجستگان: ازاساطین عصر خویش بود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اساطیر
تصویر اساطیر
قصه های دروغ، افسانه
فرهنگ لغت هوشیار
جمع اسروع، جوانه های رز، آبداری دندان، نشان های کمان، پاره های سیم وزر گداخته، کرمکان سرخ سر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اساریر
تصویر اساریر
جمع اسرار، خطهای کف دست یا پیشانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اناهید
تصویر اناهید
ناهید و ستاره زهره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اباطیل
تصویر اباطیل
بیهوده ها، یاوه ها
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ابابیل
تصویر ابابیل
پرستو، گروه ها، گله گله
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اساتید
تصویر اساتید
استادان
فرهنگ واژه فارسی سره