جدول جو
جدول جو

معنی اسائن - جستجوی لغت در جدول جو

اسائن(اَ ءِ)
جمع واژۀ اسینه، به دوال بستن چیزی را. بستن، پس مانده گذاشتن. پس خورده گذاشتن
لغت نامه دهخدا
اسائن
ایستادن
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اسائه
تصویر اسائه
بدی کردن با کسی، بدی
فرهنگ فارسی عمید
طسوجی از طساسیج تستر است. (ابن الندیم)
لغت نامه دهخدا
(اَ ءِ)
جمع واژۀ اون. رجوع به اون شود
لغت نامه دهخدا
(گِ کَ / کِ)
اساءه. اسائت. رجوع به اساءه شود.
- اسائۀ ادب، بی ادبی.
- اسائۀ ظن، بدگمانی
لغت نامه دهخدا
شروانی ملقب به کمال الدین. او راست: مفتاح السعاده در فروع، و آن کتابی است مشتمل بر عبادات و الفاظ کفر و استحسان و ایمان و توبه. مؤلف در این کتاب گوید که وی مسائل صلاه وصوم و صید و اضحیه و ذبائح و مسائل مربوط به کفر و کراهیت را اختیار کرده است و بخشی از آن متعلق بزکاهو حج و وصیت است و خاتمۀ آن ایمان و توبه است و آنها را از کتب معتبره گرد آورده است. (کشف الظنون) ، یسار. چپ. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
تباهاندن گمان بد بردن بد کردن بدی بدی کردن با کسی، بد کردن کاری را، بدی مقابل احسان نیکی. یا اسائه ادب. بی ادبی کردن هتک هرمت کردن بی ادبی. توضیح در رسم الخط عربی (اساء ه) نویسند و در فارسی (اسائت) و (اسائه) معمول گردیده
فرهنگ لغت هوشیار
بدی کردن با کسی، بد کردن کاری را، بدی مقابل احسان نیکی. یا اسائه ادب. بی ادبی کردن هتک هرمت کردن بی ادبی. توضیح در رسم الخط عربی (اساء ه) نویسند و در فارسی (اسائت) و (اسائه) معمول گردیده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسائه
تصویر اسائه
((اِ ئِ))
بدی کردن، بدی کردن به کسی
اسائهء ادب: بی ادبی کردن، هتک حرمت کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اسائت
تصویر اسائت
((اِ ئِ))
بدی کردن، بدی کردن به کسی، اسائه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اسائه
تصویر اسائه
شکستن
فرهنگ واژه فارسی سره
نگاه کردن، دیدن
فرهنگ گویش مازندرانی
ایستاده
فرهنگ گویش مازندرانی
استادان، افراد ماهر و صاحب تخصص
فرهنگ گویش مازندرانی
بستن
فرهنگ گویش مازندرانی
اسام
فرهنگ گویش مازندرانی
سوهان
فرهنگ گویش مازندرانی
ایستادن
فرهنگ گویش مازندرانی